البته موضوعات مورد بحث او بیشتر به ادبیات مربوط است تا هنر. با این حال میتوان آشنایی با آرای این فیلسوف را در حکم دریچه به زیباشناسی در جهان عرب دانست. موضوعی که به شناخت آن نیاز است اما منبع قابل مراجعهای از آن در زبان فارسی موجود نیست.
زیبایی شناسی و هنر از دیدگاه ابوحیان توحیدی
حسین الصدیق
مترجم: سید غلامرضا تهامی
فرهنگستان هنر، الهدی
محمدآرمان کاظمی: حسین الصدیق در پیشگفتار مفصل کتابش به بررسی مفهوم زیبایی شناسی از عصر جاهلی تا پایان قرن چهارم هجری پرداخته و سپس درباره ابوحیان توحیدی و اندیشههای وی مطالبی ارائه کرده است.
مراد از مفهوم زیبایی عربی زیباییای است که بر مبنای عربی استوار باشد و از واقعیت اجتماعی عربی آن چنان که هست و نیز از تحول تاریخی آن مایه گرفته باشد. اعراب عناصر سازنده شناخت زیبایی ویژه خود را دارند، اما فاقدآن مفهوم نظری هستند که اصول این شناخت را بشناساند و خطوط اصلی آن را ترسیم کند چنین مفهومی باید عناصر تشکیل دهنده زیبایی را از خلال آثار اصیل هنری استخراج کند و آن را تعمیم دهد تا فعالیت زیباییشناسی عربی به ویژه هنر در جریان یک رابطه دیالکتیکی فزاینده و به کمک آن به اصالت خود بازگردد.
بنابراین اگر بخواهیم به چنین نظری در زیبایی شناسی عربی دست یابیم، باید به میراث گذشته و گذشتگان خود بنگریم و نظریات زیبایی شناسی را از لابه لای نوشتههای میراثگذاران بزرگی که نمایندگان برجسته آنند بیرون آوریم تا هسته نخستین برای ساختن و پرداختن مفهوم زیبایی شناسی عربی را بیابیم.بنابراین بررسی چیستی و چگونگی زیبایی در آرای ابوحیان، کوششی برای روشن کردن گوشهای از پهنه این میراث سرشار از نظریات زیبایی شناسی است.
دامنه برداشتهای زیباییشناسانه توحیدی همه مسائل اساسی علم الجمال را در بر میگیرد، چون بیش از دیگر مسائل به موضوع ادب پرداخته است. بدین ترتیب میتوان گفت که توحیدی نگرشی زیبایی شناسی متکامل و همه جانبهای از قرن چهارم هجری به ما ارائه کرده است که میتواند مبنا و پایهای برای زیبایی شناسی عربی معاصر به شمار آید.
دیدگاههای زیبایی شناسی توحیدی از نکات اساسی برخوردار است که به اجمال به برخی از این دیدگاهها اشاره میکنیم: دیدگاه زیبایی شناسی توحیدی برخاسته از نظریه معرفت است که بر شناخت نفس تکیه دارد و بر حسب آن، شناخت انسان از جهان با شناخت او از نفس خود آغاز میشود. اگر انسان خود را شناخت، جهان را شناخته و چون جهان را شناخت، خداوند را شناخته است؛ بنابراین انسان میباید نفس خود را اعتلا بخشد.
توحیدی ماهیت زیبایی را نیز از خلال همین نظریه معرفت درک میکند. به اعتقاد او زیبایی بر دو گونه است: نخست زیبایی مطلق، که جز با عقل بدان نمیتوان رسید و این زیبایی، مطلق و تغییر ناپذیر ناشدنی است. دوم زیبایی مادی که نسبی است و در جهان مادی وجود دارد و با کمک حواس شناخته میشود.
توحیدی مفهوم زیبایی را در ارتباط با مفهوم« سود بخشی» مینگرد و حتی زیبایی مطلق را هم با سود رسانی مرتبط میداند؛ زیرا به اعتقاد او هدف زیبایی مطلق، برقراری توافق درونی و توازن نفسی در انسان است که او را در رساندن به کمال در شناخت ذات احدیت کمک میکند.
توحیدی از تاثیر الهام بر آفرینش هنری غافل نیست و بر وجود استعداد فطری که برخی انسانها را حساستر و واکنشپذیرتر میسازد اعتراف میکند. اما معتقد است که الهام هنگامی ارزش دارد که با آموزش و تمرین همراه شود. بر این اساس است که توحیدی، نوآوری و هنر آفرینی برخاسته از آموزش و تامل و سنجیدگی را بر نو آوری و هنر آفرینی برخاسته از الهام تنها مقدم میداند.
توحیدی ذوق زیبایی شناسی را به دو بخش تقسیم میکند: نخست احساس و تأثیرپذیری و دوم شناخت و درک زیبایی. به عقیده او شناخت زیبایی کار عقل است و مستلزم آن است که انسان از زیبایی شناسی تاریخی و احساس والا و فرهنگ وسیع برخوردار باشد و این صفات در همه کس جمع نیست و اگر باشد نیز نسبی است و از انسانی تا انسان دیگر متفاوت است.
به هر حال شناخت زیبایی مطلق تنها از طریق عقل میسر است و این شناخت مطلق است؛ زیرا عقل هر چه باشد و هر کجا باشد، یکی است و با علت اولی مرتبط است، اما شناخت زیبایی مادی نسبی و متکی بر حواس است که شدت آنها در هر انسان با انسان دیگر تفاوت دارد. تأکید توحیدی بر تلاش خلاقانه است که کشف و احساس زیبایی و نیز انعکاس آن در کارهای هنری از همین نکته نشأت میگیرد؛ زیرا درک و شناخت زیبایی، بیش از آن که لذتی روحی باشد، وظیفه و تکلیف است.
توحیدی در توضیح این مطلب مینویسد: بر هر انسان واجب است که با جست وجوی دقیق به شناخت نیک و بد و زیبا و زشت بپردازد تا آن که به بیراهه نیفتد و زشت را زیبا نبیند و بد را نیک نشمارد و به کار بد به گمان آن که نیک است روی نیاورد و از کار نیک به گمان آن که بد است اجتناب نکند.
ابوحیان معتقد است که زشتی و زیبایی اشکال مختلفی دارند که ناشی از اختلاف موجبات و خاستگاههای آنهاست. این موجبات و خاستگاهها برخی طبیعی، اجتماعی، دینی، عقلی و برخی نیز غریزیاند و این اختلاف خاستگاه به معنای تعدد انواع زیبایی و موضوعات آن است. همچنان که اشیاء و آثار زیبا نیز درجات کمال متفاوتی دارند.
به اعتقاد توحیدی، عامل وحدت میان انواع موجودات، صورت است و صورت بر حسب انواع موجودات به انواع متعدد تقسیم میشود و نمایان ترین آنها صورت الهی و قرین آن، یعنی صورت عقلی، و بالاخره صورت لفظی است.
شناخت صورت الهی جز به توفیق خدایی میسر نمیشود و این صورت است که در ورای هنرهای انتزاعی اسلامی جای دارد. اما صورت لفظی چیزی است که با گوش شنیده میشود و مستلزم وجود دو طرف(گوینده و شنونده) است و شاید برجسته ترین نمایانگر هنری صورت الهی، خط عربی و نگارگری خطی اسلامی است؛ به ویژه با توجه به نمادهای دینی و ارزشهای عددی حروف عربی، و از این جهت است که توحیدی به خط و ابزار آن یعنی قلم، اهمیت بسیار میدهد و برای خط زیبا و هنری، شرایط متعددی بر میشمارد. سر انجام صورت لفظی است که در ادبیات و موسیقی و آواز تجلی و تجسم مییابد.
در پایان این پژوهش، مولف کتاب نتیجه میگیرد که ما در این دوران به یک دانش زیبایی شناسی عربی نوین نیاز داریم که در خاطره امت ما و جایگاهی اصیل در میراث این امت ریشه داشته باشد و زمان حاضر را به دوران گذشته پیوند دهد. مادام که این دانش را در منابع بیگانه بجوییم آن چنان که اندیشمندان علم الجمال میکنند هرگز دانش زیبایی شناسیای که از آن خود ما باشد و همچون مرجعی اصیل و موثق و روشن، ما را در بازشناسی زمان حاضر و پیش بینی آینده یاری کند، نخواهیم داشت.