طعم بهار در من جوانه زده!
باران! دوباره بارید. بعد از روزها چشمانتظاری!
من راستش تو را که دیدم هل شدم. ذوقزده، مثل کودکی خندیدم به آمدنت. برای پرواز دو بال کم دارم؛ ولی حس پرواز خواب عصرانه را از چشمهایم برده.
چه خوشبختی بزرگی است رسیدن تو! صدای شادیهایم را میشنوی؟ آرام نمیشود تپشهای قلب کودکم! من کودکم، بیقرار تماشای تو. کودکی پر از خواب نگاه تو!
پر شدهام از بوی بهار. دلم جوانه زده است در میان نگاه آبی تو. گلهای صحرایی را به خواب میبینم و برای روح بیقرارم از شادابی دشتها حرف میزنم. دلم را به سوی دشت پر دادهام. آخر پر شده از تصمیم جوانه زدن!
حالا که تو هستی من دوباره زندگی میکنم. من دوباره مست بوی باران میشوم. من دوباره میخندم و به روزهای زندگیام رنگ ارغوانی میزنم.
پرواز، واژهای است که با تو متولد میشود. به من هم بیاموز رسم پر زدن را. بالهایم بیتاب رفتناند. پر میگشایم در هوای خندههایت. با تو میآیم تا مرز خیال و رویای سپید.
بگو پرواز چگونه است؟ طعم بهار در من جوانه زده!
یاسمن رضائیان، خبرنگار افتخاری از تهران
تقویم : فاطمه یوسفیان ، خبرنگار جوان، تهران
لحظههای بهاری
دل بهاری
بهار که میآید، درخت انجیر خانهمان برگ میکند. گنجشک روی درخت لانه میسازد و من...من... برای آمدن بهار چه کنم؟ لباس نو یا کفش نو؟ هیچکدام دل آدم را بهاری نمیکنند.
خدایا! با آمدن بهار، دلهای ما را بهاری کن.
معصومه بخشینیا، خبرنگار افتخاری از قم
صورت خورشید خانم
گرم شدن هوا و شکوفه های درختها و سرمایی که هرچه زور میزند نمیتواند جلوی صورت خورشید خانم را بگیرد، یعنی بهار آمده.
سیده زهرا جمالی، خبرنگار افتخاری از تهران
نشانه
آواز گنجشکها، پرواز پرستوها، رویش گلها، همه نشانه یک چیز است؛ بهار.
مهسا حاجیمحمد ابراهیم از تهران
فصل تازه
آسمان هرروز آبیتر میشود. خورشید مهربانتر میدرخشد و هوا گرمتر میشود.
ری...بهار است؛ فصلی پر از تازگی. پس شاد باش که فصل نورسیده.
الهه احمدی مرادی، خبرنگار افتخاری از خرمآباد
تصویرگری :الهه صابر ، خبرنگار افتخاری ، تهران
شبنم بهاری
نگاه بهار در حیاط میخندد و قطرههای آب مثل شبنم بهارانه صورت زمین را غرق شادمانهها میکنند.
سبز میشود از، غنچههای خوابیده. این تمام زیبایی حیاط ماست.
سپیده شافعی، خبرنگار افتخاری از تهران
وقتی میخندی
ای بهار، تو چه زیبایی! با اشک، قدم به این جهان میگذاری و با اشکهایت زمین شکوفا میشود. تو پا به کودکی میگذاری و دنیا چه دلانگیز میشود وقتی تو میخندی.
الناز کاظمی، خبرنگار افتخاری از ارومیه
سلام به ساقههای سبز جوان
یکی از دوستان همیشگی دوچرخه پدربزرگی است که ما را و دوچرخه را هیچگاه فراموش نکرده است؛ حتی حالا که در ایران زندگی نمیکند. تبریک بهاری این دوست مهربان، حسینعلی مکوندی، دیر به دوچرخه رسید. قسمتی از نامهاش را برای دوچرخه و دوچرخهایها اینجا بخوانید.
«...راستی هنوز نوروز کوچهها بوی کلوچه میدهند؟ و بچهها ذوق میکنند از این که عیدی میگیرند؟
ما در غربت، این لحظههای آفتابی را نداریم؛ اما هفتسین ما هم چشمنواز است.یادتان باشد، خوشبوترین گل یاد شماست. سلام به شما که نگاهتان از جنس آفتاب است و سلام به ساقههای سبز جوان.
تمام روزهایتان بهاری و پرتبسم.»