دیدار
پرنده، پشت پنجره
نگاه میکند به او
به او که پشت پنجره
نگاه میکند به او
فرزانه جعفری، خبرنگار افتخاری از تهران
نقطه
اگر دستهایمان را به هم میدادیم
میشدیم یک جمله
حالا ما
شاید فقط یک حرفیم
یا یک نقطه
آخر خط!
عاطفه باباشاه، خبرنگار افتخاری از اسلامشهر
تصویرگری : مارال طاهری
کلنجار
دنگ...دنگ...
انگار باز
ساعت کوکیام
همه را بیدار کرده
غیر خودم!
دنگ...دنگ...
صدای مادرم
زودتر از ساعت
در گوشم فریادیست:
«ساعت را خاموش کن!»
دنگ...دنگ...
سهبار نواخت
ساعت بیدستوپا
گفته بودم چهاربار بزن
حالا باید
تا ساعت چهار
با خودم کلنجار بروم!
نیلوفر شهسواریان، خبرنگار افتخاری از تهران
تیکتاک
این موسیقی یکنواخت و قدیمی
هر ثانیه نواخته میشود
هرگز نمیخوابند
ساعتها
پریسا شکوهی مجد از تهران
عکس : سید محمد سینا موسوی ، خبرنگار افتخاری ، تهران
از نبودن
باغ از صدای بلبل پر میشود
دریا از صدای موج
آسمان از صدای غرش
و دل من
مثل همیشه
از نبودنت!
سهیلا قائمی، خبرنگار افتخاری از تهران
زنگ ریاضی
چه ساده دست و پایت گم میشود
با دیدنم
و من میخندم
به تویی که شبیه منی
مثل زنگهای ریاضی
گیج گیج...
فرشته شریعتی، خبرنگار افتخاری از تهران
به صرف سکوت
نمایش حقارت شمعها
بر میز غذاخوری
سکوت را
کاردها و چنگالها
تکهتکه میکنند
فرشته سلیمانی، خبرنگار افتخاری از تهران
ماه
سیب سپید
بر شاخۀ
تکدرخت باغچه
رویا سلیمانی، خبرنگار افتخاری از ملایر
تصویرگری : محبوبه ساعدی ، تهران
آزادی
من آزادم
حاضرجوابتر از آن که
سؤالپیچ شوم
برای خندههای ساختگیام
برای گریههای واقعیام
اگر یک ساعت هم
به ساعت خیره شوم،
کسی نمیپرسد «چرا؟»
اینروزها مجبور نیستم
رنگ جورابم را
با بند ساعتم سِت کنم
من آزادم
بگذار دیوانه صدایم کنند!
نیلوفر نیکبنیاد، خبرنگار افتخاری از تهران
روزنه کوچک
گفتی:
هرچه میخواهد فک پرکارت بگو!
گفتم: آی!
- ؟!
- تو وقت نداری و من
قدرت فاشکردن راز را!
ولی من
همۀ حرفها را گفتم
از اولین
تا آخرین
زحمت پس و پیش آن
به دوش تو
آی!
حانیه جانباز، خبرنگار افتخاری از تهران