فرهنگ نامه سه جلدی در بیش از سه هزار صفحه از سوی انتشارات فرهنگ معاصر به بازار کتاب عرضه شده است.[عرضه فرهنگنامه سه جلدی در نمایشگاه کتاب]
نشست همشهریآنلاین با این سه تن را بخوانید که چندروزی قبل از عرضه عمومی این کتاب با آنها انجام شده است:
- آقاى صدرىافشار، بعد از سالها قرار است فرهنگنامه سه جلدی معاصر به بازار کتاب عرضه شود، به نظر شما تفاوت این فرهنگ با ویرایشهای دیگر فرهنگهای فارسی که زیر نظر شما سه تن انتشار یافت در چیست؟
غلامحسین صدرىافشار: این فرهنگنامه، واژههاى فارسى امروز و بسیارى از واژههاى آثار مکتوب فارسى و در عین حال اعلام معروف و مشهور را دربر دارد و من و همکارانم پنج سال بر روى آن کار کردهایم. باید گفت فرهنگنامه شامل ویراست پنجم فرهنگ فارسى معاصر و ویراست دوم فرهنگ فارسى اعلام است، همراه با فرهنگ واژههاى کهن فارسى.
- با توجه به اینکه عموم فرهنگهاى گذشته مثل فرهنگ معین، فرهنگ عمید و فرهنگ سخن به تفکیک اعلام از لغت معتقد بودهاند، دلیل شما براى آوردن اعلام در میان لغات چیست؟
صدرىافشار: البته ما این فرهنگنامهرا در دو فرم منتشر میکنیم و انتشارات فرهنگ معاصر و آقای موسایی که در این زمینه بسیار مدد رسان ما بودند ، این پیشنهاد را پذیرفتند و این گونه مخاطبان و کاربران فرهنگ این فرصت را دارند که هر کدام از این دو نوع فرهنگ را که فکر میکنند بیشتر به کارشان میآید انتخاب کرده و بخرند.
فرهنگ اول که اینک منتشر شده است، به صورت الفبایی، هم اعلام در آن آمده و هم واژهها، به این معنا که کاربران این فرهنگ اگر بخواهند نامی (شخص، مکان، واقعهای تاریخی و...) را در فرهنگ بیابند بر اساس حروف الفبا در حرف مورد نظر واژه را میتوانند پیدا کنند و معنی و توضیحاتش را بخوانند، اما در فرم دوم که قرار است در آینده نزدیک انتشار یابد، دو جلد ابتدایی به فرهنگ فارسی واژهها اختصاص دارد و یک جلد مجزا هم به فرهنگ اعلام.
اما در پاسخ به این پرسش شما که «عموم فرهنگها» بدون اعلام بودند باید بگویم که این گونه نبود و کار ما پیش از این هم سابقه داشته است، چون کسانى هم درگذشته همین کارى را کردهاند که مورد نظر ماست، مانند لغتنامه دهخدا، فرهنگنامه پارسى شادروان سعید نفیسى (که تنها یک جلد آن شامل حرفهاى آ-پ در سال 1319 انتشار یافت و بهعلت رویداد جنگ جهانى دوم ناتمام ماند)، فرهنگ فارسى شادروان دکتر محمّد مکرى (که آن هم تنها تا حرف «ذ» منتشر شد و بهعلت مهاجرت مؤلف براثر کودتاى 28 مرداد ناتمام ماند). این کار به کاربر کمک مىکند تا در موردى هم که ماهیت کلمه را نمىشناسد (که آیا لغت است یا نام خاص) آن را در محل الفبایىاش پیدا کند.
- خانم نسرین حکمى، از نظر شما این فرهنگ براى چه گروه سنى مفید است و بهطور کلى فرهنگهایى که براى مقاطع سنى مختلف نوشته مىشوند، باید بر چه مبنایى باشند؟
نسرین حکمى: این فرهنگ براى گروه سنى معینى نیست، بلکه مبناى کار بر این بوده است که مخاطب آن حداقل تحصیلات متوسطه یا اطلاعاتى در آن حد داشته باشد. بنابراین همه گروههاى سنى با این میزان اطلاعات، اعم از دانشآموز، دانشجو، اهل مطالعه یا اهل تحقیق، مترجم، مؤلف و.. مىتوانند از آن استفاده کنند، چون این فرهنگنامه یک کتاب مرجع نسبتاً جامع است و تا آنجا که چهارچوب تعریفشده کار اجازه مىداد واژگان عمومى کهن فارسى و معاصر، واژگان ادبى، گفتارى، کنایى و برخى واژگان تخصصى (علمى یا فنى) رشتههاى مختلف در آن گنجانده شده، بهاضافه نامهاى خاص (افراد، مکانها، آثار ،...).
اما، فرهنگهاى مخصوص ردههاى سنى خاص، اغلب بر مبناى دامنه اطلاعات مورد نیاز آن گروه سنى خاص و نیز جنبههاى فرهنگى، اجتماعى و روانشناسى که براى آن گروه باید در نظر گرفته شود، نوشته مىشوند. مثلاً نیازهاى واژگانى دانشآموزان کلاسهاى اول تا سوم دبستان متفاوت از نیازهاى دانشآموزان چهارم و پنجم است، درعینحال از نظر روانشناسى رشد، میزان درک آنها هم متفاوت است. کار براى هردو گروه باید جذابیت تصویرى هم داشته باشد. در مقطع راهنمایى، که آغاز سن نوجوانى است، با مقطع دبیرستان، که دوره نوجوانى با دوره جوانى گره مىخورد، متفاوت و طبعاً نیازها هم متفاوت است؛ دامنه واژگانى و اطلاعات کتابهاى درسى آنان هم نقش تعیینکنندهاى ایفا مىکند و کار براى هریک از این گروهها، چهارچوب ویژهاى مىطلبد.
- پس اصولاً کارکرد فرهنگى مثل فرهنگنامه سه جلدى چیست؟
نسرین حکمى: این فرهنگنامه، همان طور که قبلاً هم اشاره کردم، یک کتاب مرجع یککاسه است که هم در حوزههاى مختلف واژگانى هم در حوزه دایرةالمعارفى، اطلاعات کلیدى به مخاطب مىدهد و اهل تحقیق و مطالعه نهتنها واژگان عمومى و تخصصى، بلکه واژگان زبانهاى دیگر که در زبان فارسى رایج شده است، نیز اطلاعات مهم و کلیدى در مورد شخصیتها، مکانها، آثار،... را در آن مىیابند.
- خانم نسترن حکمى، کار با تیم سهنفره را چگونه ارزیابى مىکنید؟
نسترن حکمى: مىشود گفت ما نتیجه خوبى گرفتهایم. چون علاوهبر یکدستى کار، نوعى همدلى و تفاهم هم در جمع ما ایجاد شده است. البته مشکلاتى هم داشتهایم، که با به کارگیرى شیوههاى مدیریتى توانستهایم از پس آن مشکلات برآییم.
تجربه نشان داده که براى سازماندهى یک گروهِ کارى، باید ساختار مدیریتى قوى وجود داشته باشد و هر عضو گروه وظیفه و جایگاه تعریفشدهاى در آن ساختار داشته باشد. اگر اینگونه نباشد، در حاصلِ کار نوعى سردرگمى، ناهماهنگى و ناهنجارى پدید مىآید. ما سه نفر که نزدیک به 28 سال است در کنار یکدیگر کار مىکنیم، توانستهایم بى هیچ حمایت دولتى یا خصوصى روى پاى خودمان بایستیم و در این مدت با کارمان، طرحهاى تازهاى درمورد شیوه فرهنگنگارى علمى و استانداردسازى آن ارائه دهیم.
- آقاى صدرىافشار، در فرهنگنامه تا چه اندازه به لغتهاى روز توجه شده است و اصولاً گروه سهنفرى شما از طریق چه سازوکارى از لغتهاى روز خارجى که در زبان فارسى بهکار مىرود مطلع مىشوید و چگونه و بر چه اساسى معادلهاى خاص آنها را انتخاب مىکنید؟
صدرىافشار: همانطور که گفته شد واژگان روز براساس رواجى که در فارسى پیدا مىکند، از سوى ما ضبط و کاربرد آن بررسى مىشود. ما آنها را از رسانهها (تلویزیون، سینما، رادیو، مطبوعات، کتابها) ضبط یا از گفتگوهاى مردم نقل مىکنیم و گاه براى اطمینان به بررسى کاربرد آن در نزد گویشوران مىپردازیم تا از برداشت و تلقى آنان اطمینان پیدا کنیم واگر براى واژه بیگانه معادلى انتخاب شده باشد، آن معادل را ذکر مىکنیم.
- معیار شما براى انتخاب اعلام چه بود و چه معیار و شیوهاى براى این کار در نظر داشتید؟
صدرىافشار: این معیار همانى است که در پیشگفتار ویراست اول فرهنگ فارسى اعلام آوردهایم: الف) تعلق به زمان معاصر یا گذشته نزدیک؛ ب) تعلق به ایران به مفهوم تاریخى آن؛ پ) تعلق به سرزمینهاى همجوار؛ ت) تعلق به خلاقیتهاى فکرى و فرهنگى؛ ث) معروفیت در ایران ، بهویژه در اثرهاى مکتوب. و شیوه کار چنین بوده است:
1) اکتفا به معرفى مدخل، به این صورت که چیست، کیست، کجاست، مربوط به چه زمانى است، از کیست؛ 2) پرهیز از آوردن نام کسانى که هنوز زندهاند؛ 3) خوددارى از ارزیابى یا داورى؛ 4) بسنده کردن بر ویژگىها یا آگاهىهاى بنیادى در مورد هر مدخل و پرهیز از شرح و بسط (از قبیل این که فردوسى در سالهاى 411-329 قمرى مىزیسته و شاهنامه را سروده است، یا دهخدا در سالهاى 1334-1258 شمسى مىزیسته و لغتنامه، امثالوحکم و چرندوپرند از کارهاى اوست).شاهنامه، لغتنامه، امثالوحکم و چرندوپرند هم هریک در جاى خود معرفى شدهاند؛ 5) پرهیز از ترویج تعصب (نژادى، ملى، مذهبى، جنسى یا اعتقادى)، نیز خرافات و اظهارات بىپایه.
- خانم نسرین حکمى، تاکنون چندین فرهنگ اعلام منتشر شده است که آخرین آنها فرهنگ اعلام سخن است. بهنظر شما اصولاً دایره شمول فرهنگ اعلام چیست و چه تعریفى دارد؟
نسرین حکمى: واژه اعلام که به معنى «نامهاى خاص» یا «نامهاى مشهور» است، خودبهخود دایره شمول چنین فرهنگى را مشخص مىکند. البته تلقى هر فرهنگنویس از «نام خاص» نیز، تکلیف هر فرهنگ اعلام را بهطور جداگانه تعیین مىکند. اگر مراد از «اعلام»، ارائه سرگذشت افراد معینى در طول تاریخ باشد، طبعاً فرهنگ اعلامى نوشته مىشود که به حوزه جغرافیا نمىپردازد و از همه اثرهاى مشهور محصول فرهنگ بشرى صرفنظر مىکند. اگر «اعلام» را عامتر در نظر بگیریم، نهتنها به افرادى مىپردازیم که در طول تاریخ بر زندگى روزمره، علوم و فنون ، فرهنگ یا سیاست تأثیر مثبت یا منفى گذاشتهاند، بلکه مکانهاى جغرافیایى مثل قارهها، کشورها، پایتختها، شهرهاى مهم جهان، و همه مکانهایى که در طول تاریخ ماندگار بودهاند، نیز همه اثرهاى ادبى، هنرى و فرهنگى مشهور را در نظر مىگیریم.
ما همه نامهایى را که در فرهنگنامه سهجلدى و در دو ویراست فرهنگ اعلام آمدهاند با درنظر گرفتن این چهارچوب انتخاب کردهایم و فقط اشخاص زنده را کنار گذاشتهایم، چون مؤثر بودن هرکدام در طول تاریخ مشخص مىشود. طبعاً حجم کتاب و تعداد مدخلها هم در انتخاب نامها نقش تعیینکنندهاى دارند، چرا که براى یک کتاب مرجع با 14000 مدخل (ویرایش قبلى فرهنگ اعلام) انتخابها نسبت به بیش از 17000 مدخل (ویرایش کنونى فرهنگ اعلام) محدودتر است. ولى اولویتها همان است که آقاى صدرىافشار ذکر کردند و درعینحال براى گروه ما همواره پرهیز از داورى هم عامل تعیینکنندهاى در انتخاب مدخلها و ارائه مطلب مربوط به هر مدخل بوده است، والاّ کیست که نداند فردوسى حماسهسراى «بزرگ» ایرانى است و حافظ غزلسراى «بىهمتا»ست و در جاىجاى آثار سعدى با طنز «فاخر» مخصوص سعدى روبهرو مىشویم. در فرهنگنویسى به نقد افراد یا اثرهاى آنان پرداخته نمىشود، صرفاً اطلاعات مربوط به آنها ارائه مىشود.
- خانم نسترن حکمى، بهنظر شما فرهنگنویسى چه کمبودهایى دارد؟
نسترن حکمى: مشکل اصلى برمىگردد به نبودن رشتهاى به نام فرهنگنگارى (Lexicography) در دانشگاههاى ایران، که اگر بود، فرهنگنویس مىتوانست با اصول علمى و زیربنایى فرهنگنویسى آشنا شود تا قادر باشد آموختههاى خود را در این راه بهکار بگیرد. در حال حاضر، بیشتر فرهنگنویسان ما، که در بهترین حالت زبانشناس هستند، بهشیوه «آزمون و خطا» به درصدى از معیار فرهنگنویسى علمى مىرسند. از سوى دیگر عدم تسلط برخى فرهنگنویسان به تعریفنویسى بهشیوه علمى و نداشتن امکان و وقت مطالعه کافى، مشکل را بیشتر مىکند. کمبود منابع مطالعاتى و کتابهاى مرجعِ در دسترس هم یکى دیگر از مشکلات است، که غالباً ناشى از عدم اطلاع کافى برخى از کتابداران براى ارائه کتاب یا ناشى از اشکالتراشى برخى مسئولان کتابخانههاى عمومى براى در اختیار قرار دادن منابع به پژوهشگران است. این مشکل البته امروز بهعلت دستیابى به منابع اینترنتى براى پژوهشگران نسل جدید کمى برطرف شده است.
کمبود منابع انسانى و مالى هم براى فرهنگنویس همیشه مشکلآفرین است و اغلب فرهنگنویسان مجبور مىشوند برگهنویسى، الفبایى کردن و حتى فرایند آمادهسازى کتاب تا مرحله چاپ را هم خود برعهده بگیرند، که این هم زمانبَر است و کار را تاحدى کهنه و از رده خارج مىکند. مثلاً، ما در این مدت طولانى، کوشیدیم براى خود دستیارانى بیابیم و آنان را براى ادامه کارمان آماده کنیم، ولى نه امکان مالى براى پرداخت دستمزد به آنها را داشتیم، نه فضاى کافى براى جادادن به چنین افرادى. درنتیجه، در این مدت، گروهمان در همان تعداد اندک باقى ماند و این مایه تأسف است.
- شنیدیم که در سایت فرهنگ معاصر، هرروز یک واژه فارسى را قرار مىدهید؛ مىخواستیم در این زمینه توضیح دهید و این که براساس چه شیوهاى عمل مىکنید.
نسترن حکمى: بله، این پیشنهادِ بجا را یکى از همکاران دادند و ما از آذرماه 1387 تاکنون، هرروز یک واژه را بهروى سایت مىبریم. ما واژه را از گویشوران، رسانهها یا کتابها مىگیریم و پساز بررسى، تعریف آن را مىدهیم. ممکن است واژهاى دراصل قدیمى باشد، ولى در گفتار امروز به شیوهاى دیگر بهکار رود، مثل گاله (خرجین بزرگ و دهانگشادى که بر پشت چهارپایان بارکش مىگذاشتند و در آن مواد فلّه مانند کود، خاک و... حمل مىکردند)، که امروز اصطلاح دهان مثل گاله را همه شنیدهاند و بهتر است معنى اصلى آن را هم بدانند. بههرحال سعى شده تا واژههاى تازه علوم و فناورى هم با معادل لاتین در سایت قرار بگیرند. البته اگر معادل از قبل موجود باشد، همان را مىگذاریم واگرنه، خودمان معادلى پیشنهاد مىکنیم تا اهل فن یا درستى آن را تأیید، یا اگر نارساست، معادل تازهاى براى آن وضع کنند. مثلاً قبلاً دربرابر واژه لاتینى «euthanasia» آقاى دکتر باطنى واژه بهمیرانى را پیشنهاد کردهاند که ما همان را دادهایم: بهمیرانى/behmirani/: اسم مصدر. [پزشکى] کشتن بیمارى که امیدى به بهبودى او نیست، از روى ترحم و براى پایان دادن به رنج او =euthanasia.
واژه جوانسالمندى معادل پیشنهادى ما براى youthanasia است: جوانسالمندى/javansalmandi/: اسم. [پزشکى] اقدام برخى افراد براى ازبین بردن اثرهاى ظاهرى سالمندى (مانند چینوچروک پوست، چربى اضافى بافتها، افتادگى برخى ماهیچهها،...) با بهرهگیرى از خدمات پزشکى =youthanasia، که خود ترکیبى است از «youth» یعنى جوانى و «en azhe» یعنى در سالمندى.
- آقای صدری افشار به عنوان سوال آخر میخواستم بپرسم که علاوه بر این فرهنگ آیا فرهنگهایی برای آینده هم در دست کار دارید؟
بله. ما روزی نیست که بیکار باشیم. علاوه بر تدارک ویراست بعدی این فرهنگ در آینده فرهنگهای منتشره از سوی تیم ما به تعداد 8 عنوان خواهد رسید و گمان میکنم تا پایان امسال فرهنگهای مدرسه، کودک، دبیرستان، به بازار کتاب عرضه شود.
پیش از این هم که فرهنگ سه جلدی، فرهنگ دوجلدی به همراه فرهنگ اعلام، فرهنگ اعلام یک جلدی ویرایش اول، فرهنگ یک جلدی معاصر که ویرایش چهارم بوده است به بازار کتاب عرضه شده بود.