زمستان از یک طرف برای ما زنگها را در مسیر نزدیک شدن به پایان سال به صدا
در میآورد و از طرف دیگر برای هموطنان مسیحی ما و مسیحیان جهان زنگ آغاز سال نو میلادی را میزند.
تفاوت در تقویم و نوع برنامهریزی برای زمانی که آینده را به همراه میآورد، ما و دیگر ساکنان کره خاکی را در تصویرهای تفاوتی قرار میدهد، اما در یک فصل مشترک از نگاه به آینده همه ما به استقبال نو شدن میرویم.
زمستان فصل آماده شدن برای این تغییر است. برای ما که در این فصل به حساب و کتاب آخر سال میرسیم و دیگرانی که در نقاط دیگر جهان سالی دیگر را آغاز میکنند، تصویر نهایی پس از انجام مراسمی نمادین شکل میگیرد.
ملتهای مختلف از شیوههای متفاوتی برای گذر از این نشانهها و نمادها استفاده میکنند، اما در نهایت برای همه یک هدف نهایی وجود دارد که به ضرورت تغییر پیوند میخورد.
طبیعت در این فصل به ظاهر زیر پوششی سپید پنهان میشود و از حرکت باز میایستد، اما پشت پرده این خواب آمادگی برای شروعی جدید داستان اصلی نمایش است.
زمستان یادمان میاندازد که آن سوی هر خط پایانی خط آغازی دوباره منتظرمان است. زمستان یادمان میاندازد که اگر چه زمانی برای توقف در خط پایان داریم، اما این توقف نمیتواند مدت زیادی طول بکشد و به عبارتی زمان برای مدت زیادی از مسیر خود دور نمیشود تا ما خستگی را پشت سر بگذاریم.
زمان توقف نمیکند تا ما آن طور که دلمان میخواهد همراهش باشیم. این ما هستیم که از جادههای خواب و بیداری گذر میکنیم و باید حواسمان جمع باشد که عقب نیفتیم. در تقویمهای ما و دیگران نشانههایی برای تفاوت وجود دارد، اما در نهایت آن سوی این تفاوتهای خاص تصویری مشترک از رؤیاهای فردا پدیدار میشود.