تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۹:۵۷

عباس تربن: شاید شما هم آن افسانه را خوانده یا شنیده باشید که خیره نگاه کردن به قرص کامل ماه دیوانگی می‌آورد

در بعضی از شعرها به این افسانه اشاره شده: «خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود/ و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود...»(1).

در خیلی از شعرهای دلتنگ یا عاشقانه نیز ماه به عنوان یک همراه و غمخوار یا شاهد حضور دارد:

«بی‌تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم/ همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم...» (2).

خیلی از شاعران و نویسندگان هم برای به تصویر کشیدن یک چهرۀ زیبا از ماه استفاده و آن را به روشنی و زیبایی ماه تشبیه کرده‌اند.

اما ماهِ شعر «خایمه سابینس» با همۀ این ماه‌ها فرق دارد. آن را می‌توان مثل یک شربت قاشق‌قاشق میل کرد، به جای قرص مسکن خورد یا حتی از آن به جای مهرۀ مار برای شانس‌آوردن استفاده کرد.

تعابیر شاعرانه‌ای مثل «یک لایۀ لطیف ماه را زیر بالشت بگذار» ماه را از آسمان دودی دور به داخل اتاق می‌آورد و اجازه می‌دهد که از نزدیک لمسش کنیم.

اگر آدم دل‌نازکی باشید، حتی ممکن است با خواندن این سطرها آه دلسوزانه‌ای بکشید و اشک درشتی از چشمتان بچکد: «چکاندن چند قطره ماه در چشم پیرها/ کمک می‌کند راحت‌تر از دنیا بروند»

شک ندارم که خایمه سابینس عاشق ماه است، وگرنه هیچ‌وقت نمی‌توانست این‌همه تعبیرهای تازه از ماه ارائه بدهد و او را به شکل‌های شاعرانۀ زیبا به تصویر بکشد. در واقع هر سطر این شعر را می‌توان ستایش روشنی از ماه دانست.

شعر سابینس لباس‌های تازه‌ای بر تن ماه همیشگی کرده است، اما چیزی که بیشتر از این لباس‌ها به چشم می‌آید نیروی جادویی و معجزه‌آسایی است که ماه در این شعر پیدا کرده. نیرویی مثل جادوی یک اکسیر یا معجون ویژه که به گفتۀ شاعر، باید به اندازۀ لازم از آن نوشید و نباید دچار  زیاده‌روی شد، وگرنه بعید نیست اوضاع از کنترل خارج شود.

پی نوشت

(1) سرودۀ حسین منزوی
(2) سرودۀ فریدون مشیری

برچسب‌ها