چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۷:۵۶
۰ نفر

سپیده مرادی: وقتی اولین ایستگاه سوار اتوبوس می‌شوی، به مسافرها دقت کن. همه سعی می‌کنند جایی بنشینند که کسی کنارشان نباشد.در ایستگاه‌های اول مترو هم فاصلة آدم‌ها از هم زیاد است.

599

یادم می‌آید اولین بار استاد روان‌شناسی توجه مرا به این مسئله جلب کرد و گفت آدم‌های شهرنشین در شلوغی و همهمه شهر این‌طوری دنبال تنهایی می‌گردند. یکی از دوستان قدیمی دوچرخه درباره دیوار تنهایی نوجوان‌ها گزارشی فرستاده که می‌خوانید.

 توی دنیا دیوارهای زیادی وجود دارد؛ دیوارهای کوتاه، دیوارهای بلند، دیوارهای سیمانی، دیوارهای آجری و دیوارهای کاه‌گلی و کلی دیوار دیگر... اما لابه‌لای تمام این دیوارها دیوار دیگری وجود دارد که مخصوص جای خاصی نیست. خیلی از جاها ممکن است وجود داشته باشد و خاصیت عجیبش این است که این دیوار می‌تواند هم به مرور ایجاد شود و هم یک شبه و خیلی فوری قدعلم کند. نام این دیوار مرموز تنهایی است.دیواری که خیلی از ما دور خودمان کشیده ایم و یک وقت هایی آن‌قدر این دیوار سخت و محکم می‌شود که حتی نمی توانیم از روی آن سرک بکشیم. دیوار تنهایی نوجوانان هم مخصوص خودشان است و خودشان بهتر می‌توانند از دلایل به وجود آمدن این دیوار بگویند:

مهسا 16 ساله است. او می‌گوید: « من از بچگی تنها بودم. پدر و مادرم هردو کار می‌کنند. خواهر و برادر هم ندارم. از همان بچگی تنها بازی می‌کردم، فقط کارتون می‌دیدم. حتی توی مدرسه هم تنها بودم. یک جورهایی عادت کرده ام.»می‌پرسم: دلت نمی‌خواست خودت این تنهایی رابشکنی؟راستش بلد نیستم. واقعاً نمی‌دانم چه‌طوری خیلی‌ها راحت با همه ارتباط دارند و همه جا هستند. من نمی‌توانم این‌جوری باشم جنس تنهایی من خیلی مقاوم‌تر از این حرف هاست.

فربد 14 ساله خانواده شلوغی دارد، اما خودش می‌گوید که خیلی تنهاست:« من سه تا برادر و دو تا خواهر دارم. خودم آخرین فرزند خانواده ام. پدر و مادرم دیگر حوصله مرا ندارند. خواهر و برادرهایم یا سرکار می‌روند یا دانشجو هستند. حرف‌های من برای آنها مفهومی ندارد . اصلاً نمی‌توانیم با هم ارتباط برقرار کنیم. به همین خاطر در خانه خیلی تنها هستم و خیلی هم حرف نمی‌زنم. همین باعث شده در مدرسه هم حرف زیادی برای گفتن نداشته باشم و بیشتر شنونده باشم. این تنهایی خیلی اذیتم می‌کند...»

شایان 17 ساله جور دیگری به قضیه نگاه می‌کند:« یک وقت‌هایی تنهایی دلیل خاصی ندارد به قول بابا آدم بی‌خود و بی‌جهت تنها می‌شود. احساس تنهایی کردن ربطی به شلوغ بودن اطراف ندارد. من خودم بارها وسط یک جمع احساس کرده‌ام تنها هستم یا وسط یک جمع شاد و پرهیجان دلم خواسته بروم یک جای خلوت و تنها باشم. دلیلش را هم نمی‌دانم...»من می‌گویم تنهایی خیلی هم بد نیست یا این‌که یک جاهایی بد نیست. افسانه 15 ساله با این نظر موافق است و می‌گوید:«بعضی وقت‌ها لازم است تنها باشیم. در تنهایی می‌توانیم به خیلی چیزها فکر کنیم. تنهایی اگر زیاد باشد بد است، چون عادت می‌شود و این عادت خوبی نیست.»دیوارهای تنهایی این آدم‌ها باید خیلی بلند باشد.

***

بعد از این‌که حرف نوجوانان را شنیدم سراغ یک مشاور رفتم. عزیزیان 37 ساله ، از 12 سال پیش که در یک دبیرستان مشاور است. او درباره تنهایی نوجوان‌ها می‌گوید:
« نوجوان‌ها به علت قرار داشتن در سن ویژه، اخلاق و روحیات ویژه‌ای دارند. یکی از این روحیات تمایل به تنهایی و انزواست. درست برعکس عده ای که دوست دارند دائم در جمع باشند و بسیار برون گرا هستند.این روحیه تنهایی طلبی به خودی خود بد نیست، اما اگر بخواهد به عادت تبدیل شود، نه تنها در همان دوران نوجوانی باعث ایجاد مشکلاتی می‌شود، بلکه در آینده نیز فرد را تبدیل به فردی گوشه گیر، به شدت درون‌گرا، فاقد اعتماد به نفس کافی و حتی در موارد حاد افسرده می‌کند. البته تنهایی در نوجوان‌ها دلایل مختلفی دارد که عمده‌ترین آن همان تغییرات هورمونی بدن در دوران نوجوانی است.

افکاری که معمولاً در این سن به سراغ نوجوان‌ها می‌آید یک جور احساس خلأ است که باعث می‌شود تمایلی برای برقراری ارتباط با دیگران نداشته باشند. عده‌ای سعی می‌کنند این تنهایی را یک‌جوری پر کنند. مثلاً به چیزی وابسته می‌شوند :کامپیوتر موبایل یا سرگرمی خاص دیگر. عده ای هم آن‌قدر در تنهایی شان غرق می‌شوند که بیرون آمدن از آن برایشان دشوار می‌شود. در این حالت باید مراقب خود باشند و نگذارند تنهایی بر زندگی‌شان غلبه کند.»

کد خبر 133501
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز