وی به همین خاطر در سال 2001 به همراه جورج اکرلوف و جوزف استیگلیتز نوبل اقتصاد را از آن خود کرد. در سالهای اخیر مایکل اسپنس زمان زیادی را صرف موضوعاتی مانند اقتصاد توسعه، رشد و همچنین معایب رها کردن بازار به حال خود کرده است. کتاب جدید وی، همگرایی بعدی، هشداری است نسبت به تلاش جهان جهت وفق دادن رشد چشمگیر قدرتهای نوظهور مانند چین و هند و رشد کند اقتصادهای توسعهیافته مانند آمریکا.
پیش از این سابقه نداشته است که چنین جمعیت زیادی با چنین سرعتی به سمت ثروتمند شدن بتازند. ژاپن نخستین کشوری بود که در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم به رشد سریع و پایدار دست یافت. البته در این مسیر ژاپن را غیر از چندین کشور کوچک آسیایی، کشور دیگری همراهی نکرد. مایکل اسپنس به موفقیت چنین رویهای هنگامی که 60درصد جمعیت جهان آن را به کار میبرند، با دیده تردید مینگرد. وی اشاره میکند که جهانیسازی نقشی حیاتی در رشد سریع اقتصادهای نوظهور بازی کرده است اما باعث افزایش نابرابری در کشورهای ثروتمند شده و اکنون این کشورها ممکن است با روی آوردن به سیاستهای حمایتگرانه به روند فعلی واکنش نشان دهند و البته شاید چنین کاری را نکنند. متأسفانه آقای اسپنس نه تنها در این مورد بلکه درباره بیشتر مباحثی که در کتابش بررسی کردهاست همراه با تردید اظهار نظر میکند. در واقع همگرایی بعدی بیش از آنکه شبیه یک کتاب باشد شبیه با صدای بلند فکر کردن نویسنده در مورد مسائل اقتصادی دوران معاصر است.
مایکل اسپنس در این کتاب وضعیت دانش اقتصاد در مورد رشد و توسعه، نقش کمکهای خارجی، آزادسازی تجاری، منابع طبیعی و همچنین مصایب تبدیل شدن از یک کشور با درآمد متوسط به یک کشور ثروتمند را بررسی میکند. او به ندرت وارد مسائل جزئی میشود و در کنار کلیگویی به بررسیها و تحقیقات کمی جهت اثبات ادعاهایش اشاره میکند. همچنین کتاب مملو از اصطلاحات پیچیده مانند نتایج نابهینه غیرهمکارانه و مؤثر بودن بهطور سیستماتیک است و به همین خاطر اگرچه خواننده هنگام مطالعه کتاب با دیدگاههای تازهای آشنا میشود اما باید نثر سنگین کتاب را تحمل کند.
افسوس اینکه آقای اسپنس با اینکه پیشینه درخشانی در تحقیقات علمی و سیاستگذاری دارد اما در این کتابخواننده تنها با نگاهی اجمالی به تجربیات وی و بهویژه تحلیل وی از کشور چین آشنا میشود. او شرح میدهد که چگونه دانگ شاپینگ، رهبر چین تا اوایل دهه 1990، پی برد که کشورش میتواند از طریق آموختن از متخصصان غربی مانند بانک جهانی به توسعه خود شتاب ببخشد. همچنین اسپنس روشن میسازد که چگونه رهبران چین در حال دست و پنجه نرم کردن با چالشهای مربوط به تغییر مسیر رشد این کشور از صادرات محصولات کارمحور به خدمات سرمایهمحور مربوط به مصرفکنندگان داخلی هستند.
مایکل اسپنس یک ایدئولوگ پرحاشیه نیست، او به روشنی معتقد است که جهان بیش از حد به رها کردن بازار آزاد به حال خود اعتماد کرده و تاکنون کمتر به نقش دولتها پرداخته شده است. بهنظر او آمریکا باید مبالغ بیشتری صرف بیمه بیکاری، سیاستهای صنعتی و زیرساختهای عمومی بکند. اگرچه وی معتقد است که اقتصاد جهان به افزایش نظارت همگانی و اداره مؤثر جهانی نیاز دارد اما مشخص نمیکند که چنین نظامی شامل چه مواردی میشود و در راستای دستیابی به آنچه اقداماتی باید صورت پذیرد. بهطور خلاصه اینکه مایکل اسپنس در کتاب جدیدش بیش از آنکه پاسخ بدهد، سؤالاتی مطرح میکند. البته این بهخودی خود بد نیست. همانطور که اسپنس در کتابش میگوید: وقتی که کسی در مورد تأثیر جهانیسازی صحبت میکند باید کمی فروتن باشد. اما نتیجه کار کتابی شده است که رضایتبخش نیست.
اکونومیست