- بهنظر شما ادبیات داستانی در دهه 80 چه مسیری طی شده است؟
در اینکه ادبیات دهه80 افت داشته شکی نیست، دلیل این افت هم کمکاری نویسندگان نبوده است، عوامل تحمیلی بسیاری در این افت مؤثر بودهاند، وجود ممیزی عامل اصلی بوده که باعث بهوجود آمدن نوعی انفعال در نویسندگان شد.
- از لحاظ ساختاری ادبیات داستانی ما در این دهه چه تفاوتی با دهههای قبل داشته؟
ما با گذشت حتی یک سال نسبت به سال قبل با تغییر تئوری از طریق ترجمه و رسانهها آشنا میشویم به همین دلیل میتوان گفت که ادبیات داستانی دهه80 از لحاظ محتوا پیشرفت داشته و باید داشته باشد. محتوا در حقیقت بازتاب مسائلی است که در حال و هوای آن دوران میگذرد، در دهه 60 جنگ مسئله عمده کشور بود، در دهه 70 جنگ به حاشیه رفت و بازتاب جنگ بود که مورد توجه قرار گرفت. نویسندگانی بودند که اتفاقات اجتماعی را بازتاب میدادند و نویسندگانی هم بودند که خارج از بازههای زمانی راه خودشان را میرفتند. در حقیقت ادبیات متعهد در این دهه مانند دیگر دههها کار خودش را انجام داد.
- جایگاه ادبیات بومی در این دهه نسبت به دهههای قبل چطور بوده؟
ادبیات بومی در هر دهه به نوعی در ادبیات داستانی نمود پیدا میکند، در دهه 80 ادبیات بومی کمتر نمود داشته و دلیلش این بوده که نویسندگان بومی کمتر گرایش به بومینویسی داشتند، جو فروکش کرده بود، تقاضایی از طرف مخاطب وجود نداشت، اقبال کم بوده، ادبیات مدرن و شهری روبهرشد بوده به همین دلیل نویسندگان کمتر به این سمت گرایش داشتند.
- وضعیت ادبیات مدرن را در این دهه چطور میبینید؟
ادبیات به راه خودش ادامه میدهد و مسیرش در دست ما نیست، بهدلیل ارتباط نویسندگان با ادبیات روز دنیا ما نمیتوانیم خودمان را در چارچوب خاص محدود کنیم، نمیتوانیم بگوییم در ادبیات ایران جایی برای ادبیات مدرن و پست مدرن نیست. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم درگیر جریان ادبی روز دنیا میشویم و در جایی شاید با آنها برابری کنیم؛ از لحاظ کیفیت آثار.