ما هم توی صفحهمان همین کار را کردهایم. رفتهایم سراغ کتابهای ادبی مطرح امسال و برای این کار هم از جوایز ادبی مختلفی که برگزار شدهاند و برگزیدگان آنها، کمک گرفتهایم.
امسال هم مثل چند سال اخیر، جوایز ادبی مختلف رونق داشت و بازار جایزه دادن و جایزه گرفتن گرم بود؛ طوری که حتی با وجود تعطیلی چند جایزه (مهمترینش جایزة یلدا که انتشارات کاروان برگزار میکرد)، باز هم 10 جشن و جایزة ادبی مختلف برگزار شد.
و تازه، این بهجز آن دسته جوایز ادبی بود که یک اثر ادبی یعنی شعر یا داستان را انتخاب میکردند و نیز آن دسته از جوایز و جشنوارهها که نویسنده یا شاعر برتر را معرفی میکردند. جشنوارة شعر فجر هم که امسال راه افتاد، از همین دسته بود که برگزیدگان متعدد داشت و البته حرف و حدیثهای متعددتر.
آنطور که آمارهای وزارت ارشاد میگوید، در طول سال84 کلا 1505 اثر در حوزة ادبیات، چاپ یا تجدید چاپ شده است و بازار کتاب امسال را ساخته. از میان این تعداد، 132 رمان و 176 مجموعه داستان هم بودهاند که برای نخستین بار چاپ و منتشر شدهاند و موضوع جوایز و انتخابهای ادبی هم همینها بودهاند.
حالا فکر میکنید در این تعداد ، چند کتاب خوب و خواندنی و قابل اعتنا وجود داشته؟ این جواب به روایت فهرست جوایز ادبی مختلف میشود حداقل 42 کتاب!
حالا اگر فکر میکنید که این آمار چه خوب است و وضعیت ادبیات داستانی، چه باحال شده و از این خوشخیالیها؛ باید عرض شود که تقریبا تمام داوران جوایز ادبی امسال از نبود کارهای خوب و قابل اعتنا برای داوری نالیدهاند!
یعنی که این تنوع نامهای مطرح شده، فقط به دلیل نبود آثار شاخص است؛ آثاری که حداقل توی اکثر جوایز کاندیدا بشوند.
به جز این، شائبهای هم امسال در مورد یکی دو جایزه بخش خصوصی شنیده شد که معرفی کتاب در آنها فقط با ملاکهای ادبی صورت نگرفته و پیشنهادهای مالی هم بیتأثیر نبوده است.
از اینها که بگذریم، شاید مهمترین اتفاق در حوزة جوایز ادبی سال85، اختصاص جایزهای به ادبیات داستانی در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی بود؛ امری که وزیرارشاد در روز رأی اعتماد گرفتن از مجلس وعدهاش را داده بود.
امسال برای دومین بار در تاریخ 26سالة این مهمترین و معتبرترین مراسم کتاب در ایران، یک اثر داستانی برگزیده شد؛ امری که با توجه به اهمیت و میزان جایزة کتاب سال (50 سکه در برابر جوایز حداکثر یک میلیون تومانی دیگر)، میتواند کاملا در فضای ادبی جامعه تأثیرگذار باشد.
تأثیر این جایزه را حتی از حجم حرفهای مطرح در تأیید یا اعتراض به انتخاب کتاب سال ادبیات هم میشود فهمید؛ حجمی که تمام فضای خبری حوزة ادبیات در یک ماه گذشته را به خود اختصاص داده بود.
به نظر میرسد با اختصاص جایزه به ادبیات داستانی در کتاب سال جمهوری اسلامی، اهمیت جوایز ادبی سال بعد، بیشتر از این هم بشود و دربارة این جوایز، حرفهای بیشتری هم بشود زد.
فعلا همین لیست انتخابها را داشته باشید و مطالبی را که در مورد کتابهای برتر این جوایز داریم. این خبر را هم بدهیم که در نظرسنجی سایت ادبی هفتان از مخاطبان، کتاب «آب و خاک» (مدرس صادقی) با 11درصد آرا، بیشترین محبوبیت را در میان این کتابها دارد.
شطرنج با ماشین قیامت(حبیب احمدزاده)
نامزد کتاب سال جمهوری اسلامی
تقدیر شده کتاب سال دفاع مقدس و جایزه قلم زرین
برگزیده جایزه ادبی اصفهان و جایزه شهید غنیپور
دشمن پشت دروازهها
دشمن نزدیک شهر آمده است، یک اروند بین نیروهای خودی با آن تعداد کمشان و تسلیحات ناچیزشان و دشمن مجهز و مسلح فاصله است.
شهر خالی است. هر کس هر چه توانسته برداشته و رفته است. آنهایی هم که ماندهاند، آدمهای معمولی نیستند. هر کدام بالاخره یک جوری غیرعادیاند. یا پیرمرد و پیرزنهای عجیب و غریبی هستند که توانایی رفتن یا دل کندن را ندارند یا غیرعادیتر از آنها، چند جوان بسیجیاند که از جان خود گذشتهاند و قرار است خود را سپر بلای شهر کنند و بایستند زیر آتش توپخانه دشمن تا او را نسبت به تجهیزاتش بیاعتماد کنند.
«شطرنج با ماشین قیامت» از زاویه دیگری به جنگ نگاه میکند؛ دیگر از آن انفجارهای پشت سر هم خمپاره و سربازانی که مدام در بیسیم فریاد میزنند، خبری نیست.
جنگ، طبیعی طبیعی روایت میشود، در کوچه پس کوچههای یک شهر متروک با تک و توک سکنه خاصاش. حبیب احمدزاده، نویسنده، قبلاً مشاور کارگردان برج مینو بوده و به عنوان مشاور فیلمنامه آژانس شیشهای هم با حاتمیکیا همکاری کرده. و از هر دوی اینها میشود فهمید که نگاه او به جنگ متفاوت است.
«شطرنج با ...» کمی شبیه برج مینو است، تنهایی یک دیدهبان، حساسیت او و دغدغههایی که برای او موقع دیدهبانی و جستوجو به دنبال توپخانه و رادار دشمن به وجود میآید، در این دو مشترک است.
در کتاب اما دیدهبان هفده ساله که بسیار بزرگتر و پختهتر از سنش رفتار میکند، با شخصیتهای مختلفی روبهرو میشود و این برخوردها کمک میکنند تا او به شناخت جدیدی برسد.
حتی به نوعی میشود گفت که در کتاب، جنگ و دفاع مقدس و حمله عراقیها به خرمشهر و آبادان در حاشیه این برخوردها قرار گرفته و زمینه را برای به وجود آوردن این موقعیت خاص فراهم کرده است. و همین مسأله خود بیشتر به درک کردن فضای جنگ و حس کردن آن روزها کمک میکند.
دیدهبان را با آن روحیه پرخاشگر و گفتوگوهای درونی شکآلود، مهندس را با آن ادبیات لفظ قلم و نظراتش در مورد جنگ، پیرزن بدسابقه را با وضعیتی دردناک و بقیه شخصیتها را با اینکه در مورد هر کدام فقط چند جمله میخوانیم، کاملا درک میکنیم.
شطرنج با ماشین قیامت در نگاه اول، کتابی در مورد جنگ است و تلاشهای یک نوجوان برای پیدا کردن یک رادار لعنتی که همچنان قربانی میگیرد، اما در لابهلای جملات کتاب که دقیق بشوید و تصاویر فوقالعاده آنرا که تصور کنید، میبینید قضیه چیز دیگری است.
خشونت جنگ، درگیریهای ذهنی، سؤالاتی که مطرح میشود و تضادهای موجود در داستان، داستان را تبدیل به یک اثر خاص از جنگ کرده است؛ اثری برهنه، رو در رو،راستگو و صریح از تهاجمی به زندگی عادی انسانها.
سه دختر گلفروش (مجید قیصری)
برگزیدة جایزه قلم زرین
نامزد جایزه شهید غنیپور
البته برای خوانندگان کارهای قیصری، این مجموعه داستان جدید، خیلی هم جدید نیست. بعضی از این داستانها قبلا در مجموعههای قبلی او چاپ شدهاند و بقیه هم در مطبوعات.
با این حال، خوانندة جدید و حتی قدیمی میتواند این اعتماد را بکند که دارد بهترین کارهای قیصری را میخواند، داستانهایی که همهشان دربارة جنگ است و همه از یک تداعی شروع شدهاند، از یک اسم دخترانه، یک جاده یا دیدن یک ساختمان...
پارسیان و من (آرمان آرین)
تقدیر شده جایزه مهرگان
تقدیر شده جشن سالگرد شورای کتاب کودک
این مجموعة سه جلدی که اتفاقا سال گذشته جلد اولش هم برندة جایزه مهرگان و هم برندة کتاب سال کودک شد، یک روایت و برگردان امروزی و مدرن است از یک قصة قدیمی خودمان، یعنی شاهنامه. کاخ اژدها، راز کوه پرنده و رستاخیز فرا میرسد، عناوین سه جلد این مجموعه هستند که همگی به ماجراهای رستم اختصاص دارند. اما یادتان نرود؛ با زبان نو و روایت مدرن. به قول منتقدان: «زندگی مسالمتآمیز مدرنیته و اسطوره.»
آب و خاک (جعفر مدرس صادقی)
تقدیر شده جایزه گلشیری
نامزد جایزه منتقدان مطبوعات
این، یکی از آن کتابهایی است که جان میدهد برای تبدیل شدن به فیلم. فضای داستان خیلی امروزی است.
شخصیتهای داستان هم همینطور. کتاب پر است از جزئیات و ریزهکاریهایی که مدرس صادقی با دقت و مهارت کنار هم چیده. با بازیهای خاص، مثل حرف زدن شخصیتها با راوی دانای کل. برای این که لذت و غافلگیری داستان را از دست ندهید، چیزی در مورد ماجرای اصلی آن نمیگوییم، جز این که با یک قصة عاشقانه طرفید.
بازی آخربانو
(بلقیس سلیمانی)
تقدیر شده جایزه ادبی اصفهان
نامزد دریافت جایزه مهرگان
دانشجویی به دنبال گذشتة استاد مرموزش با داستانهای متفاوتی روبهرو میشود و ماجرا پیچیدهتر میشود.
داستان از نگاه چند نفر روایت میشود و هر بار با قصهای متفاوت. نظر خود دختر که حالا استاد دانشگاه شده است، دربارة آخر ماجرا با تمام اینها فرق دارد.
سوءتفاهم، پنهانکاری، دروغ، عشق، اعتقاد، ترس و حقیقت در این داستان با هم آمیخته شدهاند.
کی ما را داد به باخت؟ (فرهاد کشوری)
تقدیر شده جایزه مهرگان
نامزد جایزه گلشیری
نامزد جایزه شهید غنیپور
ویژگی اصلی این داستان، استفادة نویسنده از یک گویش خاص در متن داستان است، بدون هیچ ترسی از سخت و دشوار شدن متن، تا جایی که کتاب حتی واژهنامه یا پاورقی برای توضیح معنای لغات خاص ندارد؛ با اینحال نتیجة کار، خواندنی از آب درآمده.
داستانی از دل زندگی عشایر، از ستم خانها و خیانت خودیها و صبر بیپایان قوم بختیاری.
ماه و مس (حامد حبیبی)
تقدیر شده جایزه ادبی اصفهان
نامزد جایزه گلشیری
نامزد جایزه منتقدان مطبوعات
حبیبی یکی از جوانترین اسمهای مطرح شده امسال است. او متولد 1357 است و این، اولین کتابش است. 23 داستان کوتاه سه تا ده صفحهای (که خود نویسنده در وبلاگش نوشته اگر از ده صفحه بیشتر بود، پس بیاورش!) که یکجورهایی میشود گفت تابلو است که مال یکی همنسل خود ماست.
بلبل حلبی (محمد کشاورز)
برگزیده جایزه ادبی اصفهان
تقدیر شده جایزه گلشیری
دومین مجموعه داستان این نویسنده شیرازی دربارة فضاها و روابط آدمهای شهری است؛ 11 داستان کوتاه با تکنیکهای متنوع و متفاوت و البته کوتاه .
مثلا داستان «غایب» فقط سه صفحه است و از فرط سادگی زبان و فضای روایت، اصلا نمیشود حدس زد که چه فاجعهای در انتظار شخصیت داستان است. کتاب بیشتر از کمی، تلخ است.
اندکی سایه(احمد بیگدلی)
برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی
برگزیده جایزه شهید غنی پور
نامزد جایزه منتقدان مطبوعات
سایههایی در باد
از همان طرح روی جلد، همه چیز پیداست؛ سه پسربچه توی عکسی قدیمی ایستادهاند و معلوم نیست به چی یا کی دارند نگاه میکنند. همة ماجرا را از همینجا میشود حدس زد؛ اینکه داستان، چیزی نوستالژیک است، اینکه داستان از زبان سه رفیق روایت میشود، با سه روایت و زبان و حتی فونت متفاوت در متن و اینکه داستان مربوط است به واقعهای در کودکی، در ده سالگی این سه راوی و رفیق.
تصویر روی جلد معلوم نیست مال چه کسانی است. اما کتاب را که بخوانی، این تصور در ذهنت شکل میگیرد که آن که در مرکز تصویر، مسلط و مطمئن ایستاده، خود نویسنده، احمد بیگدلی است که بیشتر بار روایت را بر عهده دارد. آن دست چپی که دست در دست وسطی دارد هم باید ایرج باشد، ایرج آزاده که حالا برای خودش دکتری شده و آمده سراغ احمد تا خاطرات ده سالگیشان را با هم مرور کنند و آن یکی که حضور کمتر و خنثیتری دارد، باید واقفی باشد، نقاش کتاب کودکان که به این دو تا رفیق اضافه شده و خاطراتشان را میشنود و گاهی هم خودش خاطرهای تعریف میکند.
داستان با خاطرات شاعرانه این سه رفیق پیش میرود و ما کمکم متوجه میشویم که ماجرا، ماجرایی تاریخی است؛ اعتصاب کارگران شرکت نفت در شهر آغاجاری، در سال1334 و در جریان اعتراضات به کودتای 28مرداد. کتاب، رمانی تاریخی نیست. چرا که فرم و لحن کاملا متفاوتی با این دست آثار دارد.
با این حال، جزئیات دقیق و بسیاری از آن حادثه و عواقب آن حادثه را برای مردم شهر، به دست میدهد؛ جزئیاتی که نویسنده مدام یادآوری میکند: «من هنوز یادم است.» جزئیاتی مثل شرح دقیق یک مراسم آیینی روز عاشورا در آغاجاری آن زمان، یا اینکه کارگرهای اعتصابی شرکت نفت، سمت چپ لباسهایشان یک گل سرخ دوخته بودند .
منتها این جزئیات و ظرایف داستان، فقط گیر کسانی میآید که طاقت بیاورند و لحن شاعرانه و کمی غریب داستان را تا به آخر ادامه دهند. «اندکی سایه»، داستانی کاملا شخصی است. داستانی که در آن بیگدلی، دلمشغولیهایش را دنبال میکند؛ از کودکی از دست رفتهاش تا علاقهاش به مثنوی را.بیگدلی متولد 1334 اهواز است. کودکیاش در آغاجاری بوده. بازیگری خوانده و نمایشنامهنویس است.
دغدغة اصلیاش، شعر مولانا و داستانهای بورخس است. سالهاست که مینویسد ولی خیلی کم منتشر میکند. این رمان اولین رمانش است. کیومرث پوراحمد از او برای بازی در «اتوبوس شب» دعوت کرده بود و بیگدلی نپذیرفته. دوست داشته به عنوان نویسنده معروف شود.
این تکه از مصاحبة بیگدلی با ایسنا هم خواندنی است: «همان زمان که کتاب من جزو نامزدهای جایزه کتاب سال اعلام شد، تلویزیون مصاحبهای از وزیر ارشاد پخش کرد. وقتی آقای وزیر از ویژگیهای کتاب مورد نظرش میگفت، احساس کردم این ویژگیها به کتاب من نزدیک است. آن ویژگی هم مسأله اخلاقی بودن کتاب بود. آدمهای داستانهای من به هم ناسزا نمیگویند و سیگار نمیکشند.»
شما که غریبه نیستید(هوشنگ مرادی کرمانی)
نامزد کتاب سال جمهوری اسلامی
برگزیده جایزه مهرگان
تقدیر شده جشن شورای کتاب کودک
آقای اقتباس
هوشنگ مرادی کرمانی تا قبل از جشنواره فیلم فجر امسال، 18 اقتباس از آثارش را در کارنامه داشت. در جشنواره امسال هم، تکدرختها (سعید ابراهیمیفر) و گوشواره (وحید موسائیان) از روی سطرهای او به نگاتیو35 تبدیل شده بودند.
شاید به همین خاطر بود که قبل از چاپ کتاب «شما که غریبه نیستید» هم، وقتی از او پرسیده بودند که اگر برای اقتباس سراغ این کتاب بیایند چه میکنید، گفته بود: «نمیدانم... نمیدانم اگر برای این دختر تازه بهدنیاآمده خواستگار بیاید، عروسش میکنم یا نه، اما...»، اما عروس شدن «شما که ...» هم مثل بقیه آثار کرمانی، خیلی طول نکشید و دفتر اقتباس ادبی بنیاد فارابی، حقوق آخرین کتاب خالق قصههای مجید را بدون معطلی مال خودش کرد.
«شما که غریبه نیستید»، یکجور رمان - خاطره - زندگینامه است که میتواند هیچکدام هم نباشد، اما میتوانید از یک چیز مطمئن باشید؛ این که این یکی هم مثل بقیه نوشتههای مرادی کرمانی، مهربان است و صمیمی و آنقدر نویسنده با «توِ» خواننده احساس صمیمیت داشته که جیک و پوک زندگیاش را تا 19 سالگی، بدون سانسور یا اینکه بخواهد پاستوریزهاش کند با تو در میان میگذارد؛ صاف و ساده.
هوشویِ (هوشنگ در زبان محلی) «شما که غریبه نیستید»، آنقدر زنده از کار درآمده که وقت خواندن کتاب، گاهی فکر میکنی در سیرچ، زادگاه هوشو داری سیر میکنی و داغی شنهای کویر را زیر پایت حس میکنی. آخرین اثر مرادی کرمانی، 78 فصل کوتاه دارد که تقریبا میشود هر فصلش را جداگانه خواند.
در این تکههای کوتاه است که علاوه بر دنبال کردن قصة هوشو، میتوانی با جغرافیا و رسم و رسوم زادگاه مرادی کرمانی آشنا شوی و مثلا بخوانی که در سیرچ، هر کسی را که به «سرخور» بودن معروف شود، میبرند کلهپزی و او باید چشم گوسفند بخورد.
یا اینکه میخوانی آن وقتها درختی بوده که اهالی روستا فکر میکردند اگر بریده شود از شاخههای آن خون بیرون میزند (چیزی شبیه فیلم اسلیپی هالو)! اما با همه اینها، مرادی کرمانی، قصه کودکیاش را با تو در میان میگذارد تا به قول خودش یکی از دردهایش کم شود و برای تو تعریف کند که چطور مادرش را شش ماه بعد از تولد از دست میدهد و او مجبور میشود پیش «آغ بابا» و «خاور» زندگی کند، بعد هم کاظم، پدرش که بر میگردد، همه بچهها اسم هوشو را میگذارند: «پسر کاظم دیوونه.» هوشو از ترک تحصیلش، نداریاش، مردود شدن و عوض کردن شغلهای گوناگون میگوید، بدون غلو کردن، شعار دادن و خالی از هر ادا و اطواری.
در جایی از کتاب آمده که مرادی کرمانی در کودکی برای تهیه پول خریدن کتاب، از کامیون نمک خالی میکند و شب وقتی میخواهد کتاب بخواند، به خاطر زبری سنگهای نمک، دستهایش پر از زخم شدهاند و او مجبور میشود با زبان، کتاب را ورق بزند. تصویر از این سینماییتر هم سراغ دارید؟!
همه جایزههای 85
چهارمین دوره جایزه قلم زرین (14 تیر)
سه دختر گلفروش (مجید قیصری)
شطرنج با ماشین قیامت
هفتمین دوره جایزه مهرگان (5 آذر)
رمان :
بازی آخر بانو (بلقیس سلیمانی)
کی ما را داد به باخت (فرهاد کشوری)
و دیگران (محبوبه میرقدیری)
رمان کودک:
پارسیان و من (آرمان آرین)
شما که غریبه نیستید (هوشنگ مرادی کرمانی)
دهمین دوره کتاب سال دفاع مقدس (26 آبان)
مجموعه داستان:
وقتی جنگ تمام میشود (ساسان ناطقی)
رمان:
شطرنج با ماشین قیامت (حبیب احمدزاده)
شکارچی پرندگان (حمید اکبرپور)
نشان پنجم (حسین فتاحی)
ششمین دوره جایزه گلشیری (14 دی)
مجموعه داستان اول:
باغهای شنی (حمیدرضا نجفی)
ماه و مس (حامد حبیبی)
مجموعه داستان:
بلبل حلبی (محمد کشاورز)
سمت تاریک کلمات (حسین سناپور)
رمان:
آب و خاک (جعفر مدرس صادقی)
آهسته وحشی میشوم (حسن بنی عامری)
چهار درد (منیرالدین بیروتی)
رؤیای تبت (فریبا وفی)
کی ما را داد به باخت (فرهاد کشوری)
هفتمین دوره جایزه منتقدان مطبوعات (17 دی)
مجموعه داستان:
بلبل حلبی (محمد کشاورز)
رمان:
از شیطان آموخت و سوزاند (فرخنده آقایی)
شطرنج با ماشین قیامت (حبیب احمدزاده)
دومین دوره جایزه ادبی اصفهان (26 دی)
مجموعه داستان:
بلبل حلبی (محمد کشاورز)
ماه و مس (حامد حبیبی)
رمان:
بازی آخر بانو (بلقیس سلیمانی)
شطرنج با ماشین قیامت (حبیب احمدزاده)
چهلوچهارمین جشن شورای کتاب کودک (29 بهمن)
ابراهیم (مصطفی رحماندوست)
پارسیان و من (آرمان آرین)
شما که غریبه نیستید (هوشنگ مرادی کرمانی)
دومین دوره جایزة رمان متفاوت «واو» (5 بهمن)
به گزارش ادارة هواشناسی، فردا این خورشید لعنتی... (مهدی یزدانی خرم)
کتاب اعتیاد (شهریار وقفیپور)
بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی (16 بهمن)
رمان:
اندکی سایه (احمد بیگدلی)
شطرنج با ماشین قیامت (حبیب احمدزاده)
شما که غریبه نیستید (هوشنگ مرادی کرمانی)
رمان کودکان:
آقا رنگی و گربه ناقلا (فرهاد حسنزاده)
پاییز در قطار (محمدکاظم مزینانی)
مرادو (محمدعلی آزادیخواه)
ششمین دوره جایزه شهید حبیب غنیپور (10 اسفند)
رمان و داستان:
اندکی سایه (احمد بیگدلی)
فانوس بیفروز (راضیه تجار)
رمان و داستان دفاع مقدس:
شطرنج با ماشین قیامت (حبیب احمدزاده)
سه دختر گلفروش (مجید قیصری)
کی ما را داد به باخت؟ (فرهاد کشوری)
احسان رضایی - سیداحسان بیکایی - احسان اسیوند