حکایت است که روزی شاگرد یک راهب پیر از او خواست تا درسی ماندگار که بر دل و جانش بنشیند به او بدهد...
راهب پیر پذیرفت و از او خواست تا کیسه نمک را نزد او بیاورد. شاگرد چنین کرد. استاد، مشتی از آن نمک را داخل لیوان نیمه آبی ریخت و هم زد. لیوان آب و نمک را به دست شاگرد داد و از او خواست آن را سر بکشد.
شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بنوشد، آن هم به زحمت.
استاد پرسید: مزه اش چطور بود؟
شاگرد پاسخ داد: بسیار شور و زننده، اصلا نمی شود آن را نوشید.
پیر استاد از شاگرد خواست، مشتی نمک برداشته و به دنبال او روان شود. آنها رفتند تا رسیدن کنار دریاچه. استاد از او خواست تا مشت نمک را به داخل دریاچه بریزد، بعد هم یک لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و از او خواست، آن را بنوشد.
شاگرد به راحتی تمام آب لیوان را سر کشید. استاد این بارهم از او پرسید: مزه آب داخل لیوان چطور است؟
شاگرد پاسخ داد: کاملا معمولی بود.
پیر استاد گفت: رنجها و سختیهای که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشود، همچون مشتی نمک است. اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر باشد، میتواند، بار آن همه رنج و اندوه را به راحتی تحمل کند.
بنابراین سعی کن یک "دریا" باشی تا یک لیوان "آب" ...
ای انسان، هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند. رودخانهها آب خود را مصرف نمیکنند. درختان میوه خود را نمیخورند. خورشید با گرمای خود گرم نمیشود. گل، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد،... و این یعنی زندگی برای دیگران، قانون طبیعت است.
ای انسان، هرگاه میخواهی بدانی که چقدر محبوب و غنی هستی، هرگز تعداد دوستان و اطرافیان را به حساب نیاور، بلکه فقط یک قطره اشک تو کافی است تا ببینی چه تعداد دست برای پاک کردن اشکهای تو میآید . . .
ای انسان، وقتی در وضعیت خوبی هستی، یک اشتباه را یک لطیفه شاد در نظر میگیری. ولی زمانی که در وضعیت نا خوشی قرار داری، حتی از یک لطیفه هم ناراحت شده و اشتباه میپنداری...
ای انسان، مواظب کلماتی که در صحبت استفاده میکنی، باش! آنها شاید شما را ببخشند، اما هرگز فراموش نمیکنند.
ای انسان، از گوش دادن به سخنان دشمنانتان غافل نباش، آنها اشتباهات تو را به خوبی بیان میکنند !
ای انسان بدان، "مدارا" بالاترین درجه قدرت و میل به "انتقام" اولین نشانه ضعف است.
ای انسان، در زندگی آسایش را با کسانی داری که با تو موافق هستند. اما رشد و کمال مییابی با کسانی که با تو اختلاف نظر دارند.
ای انسان، اگر یک سیب بد طعم را خورده باشی، میتوانی طعم یک سیب خوب را درک کنی. پس، از تلخیهای زندگی درس بگیر، تا بتوانی آن را درک کنی. میدانی اگر رنجی نمیبردی، هرگزمهربان بودن را نمی آموختی...
ای انسان، به کسانی که به تو حسادت میکنند، احترام بگذار! زیرا آنها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند که تو بهتر از آنها هستی.
ای انسان میدانی در مسابقه بین شیر و گوزن، بسیاری از گوزنها برنده میشوند. چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی... پس "هدف مهم تر از نیاز است".
ای انسان بدان که همیشه رفتن، راه رسیدن نیست. گاه برای رسیدن باید نرفت، باید ایستاد و نگاه کرد. باید دید، شاید رسیدهای و ادامه دادن فقط دورت کند. باید ایستاد و به مسیر آمده، نگریست...