بخشی از این معمای ماهیت زمان ناشی از این حقیقت است که تجربه ذهنی زمان بسیار متنوع است: برای دو نفری که دارند فیلمی را تماشا میکنند و لذت میبرند ممکن است زمان در لمحهای بگذرد، اما برای فرد دیگری که همان فیلم او را ملول کرده است، ممکن است زمان به طور آزارندهای کشدار حس شود.
اگر زمان یک چیز عینی است چگونه ادراک آن این همه گوناگون است؟
تفاوتها در ادراک زمان باعث می شود که ضرورت پیدا کند یک مشخصه عموما قابلمشاهده را - مثلا عبور ظاهری خورشید از آسمان یا تلاشی رادیواکتیو ایزوتوپ سزیم 123- را به عنوان شیوهای برای اندازه گیری گذر زمان به طور مستقل از ذهنیتها انتخاب کنیم، و این ذهنیتها را نسبت به یکدیگر شاخصگذاری کنیم.
همانطور که انتظار میرود مسئله زمان همیشه مورد علاقه فیلسوفان بوده است.
از لحاظ تاریخی فیلسوفان در این باره به دو گروه تقسیم شدهاند، آنهایی که فکر میکردند زمان عینی است، چیزی است که به طور مستقل از اینکه در جهان چه اتفاق میافتد، مرتبا در حال گذر است و آنهایی که معتقد بودند زمان تنها اگر تغییری موجود باشد، وجود دارد، بنابراین اگر هیچچیز در جایی تغییر نکند، زمانی نمیگذرد.
افلاطون و نیوتون در اولین اردوگاه یعنی "مطلقگرایان" و ارسطو و لایپنیتز در دومین اردوگاه یعنی "نسبیگرایان" قرار می گیرند.
باز هم همانطور که انتظار میرود مسئله زمان برخی از فیلسوفان را برانگیخته است تا اصلا وجود چنین چیزی را انکار کنند. مشهورترین استدلال بر این نتیجهگیری را فردی با نامی جالب، "جان مکتاگارت الیس مکتاگارات" در سال 1908 ارائه کرد.
او یادآور شد که ما باید دو نوع اصطلاحشناسی زمان داشته باشیم:
ما گذشته، حال و آینده سخن میگوییم (مجموعه A) و نیز ما از اینکه چیزی زودتر، همزمان یا دیرتر از چیز دیگر وجود داشته صحبت می کنیم (مجموعه B)
او استدلال کرد که مجموعه B بدون مجموعه A بیمعناست، زیرا مجموعه B با همه رویدادها به صورت ثابت در زمان رفتار میکنند؛ اما مجموعه A نیز معنایی ندارد، زیرا با آنکه هیچ رویدادی به طور منطقی نمیتواند بیش از یکی از خصوصیات A (گذشته، حال یا آینده بودن) را داشته باشد، همه رویدادها همیشه هر سه این خصوصیات را دارند، زیرا چیزی که حال است از دیدگاه گذشته، آینده است و از دیدگاه آینده ، گذشته – و همین قضیه در مورد همه ترکیبات دیگر صادق است.
مکتاگارت میگوید تردیدی نیست که هر رویداد معین به طور خاص از دیدگاه زمانی دیگر گذشته، حال یا آینده است، چرا که این امر صرفا تسلسل توقفناپذیری از پیشبینیهای متناقض با اصطلاحات A را نسبت به خود آن دیدگاهها به وجود می آورد. بنابراین او ادعا کرد که زمان پنداری(illusion) بیش نیست.
استدلال مکتاگارت مباحثهای فلسفی پدید آورد که هنوز ادامه دارد.
- نویسنده این مطلب، ای سی گریلینگ مدرس فلسفه در کالج بیربک در انگلیس است.
Prospect Magazine, March 2007