این گفته عالم ربانی، مرحوم آیتالله سید رضا بهاءالدینی، با مراجعه به سیره ایشان در معنویت و سلوک، گزاف نیست؛ دینمداری که خدا را در زندگی لمس کرده بود و فارغ از جنت و نار، دل به پای دوست داده، به خدمت او درآمده بود. بهشتش وصال یار و جهنمش دوری از او بود. محبوب را یافته و خود را فانی او ساخته بود. گویی «دوئیت» را از میان برداشته بود و صعودش را به قله عبودیت به انجام رسانیده بود.
حرکات و اعمال و حتی اعضا و جوارحش همه خدایی بود. نوشتار حاضر به عنوان بزرگداشت شخصیت کمنظیری است که منبع اسرار و رموز بود و در عین حال در علم و عمل جامعیت داشت؛ شخصیتی که کتاب زندگیاش پر از اوراق درخشان و نورانی است. صفحه علم و فقاهتش، از تلاش مستمر در راه فراگیری علوم اهل بیت(ع) و تعلیم و تعلم حکایت دارد و صفحه پرهیزکاری کتاب وجودش، نشانهای از فراگیری دروس نورانی و آسمانی علوم اهل بیت(ع) و پیاده کردن آنها در زندگی فردی و اجتماعی فراروی نگاه انسان است.
عالم ربانی، حضرت آیتالله سیدرضا بهاءالدینی(قدسسره) از نتایج همان شجره طیبه و از پرورشیافتگان بیوتی است که اراده خدا بر رفعت و والایی آنها تعلق گرفته است:« فی بیوت اذن الله...».
نسبش به حضرت زینالعابدین و سیدالساجدین امام چهارم(س) و حضرت امام حسین(ع) منتهی میشود. پدرشان آ سید صفی، اهل پرهیز و پارسایی بود: «پدرم درسهای حوزوی را تا رسائل و مکاسب خوانده بود. درس حاج شیخ میرفت و به او شهریه هم میدادند و در ادبیات ید طولایی داشت. آشنایی او با قرآن و حفظ آن تا جایی بود که کشفالآیات علما و روحانیون بود. هر آیهای را میپرسیدند، در ذهن خود حاضر داشت. روزی بیست جزء قرآن میخواند و در آیات قرآن تدبر میکرد» .
مادر ایشان از بیت مرحوم صدرالمتالهین است. آن مکرمه، بانوی بزرگوار و باتقوا و دارای حالات بلند عرفانی بود. وی در تربیت و پرورش و تعلیم فرزندش سرمایهگذاری کرده تا ذات بلند و نیکوی او به فعلیت برسد.
مرحوم آیتالله بهاءالدینی، «طهارت موروثی» را زمینه برای رشد میدانست و عنایت خاصی به آن داشت: «خود انسان، خودبهخود، همت و لیاقت ندارد. همت عالی از بیوت صالح پیدا میشود. هر بیتی که در آن عبادت خدا شده باشد، آن خانوادهای که بنده حق باشد، اولادش همت عالی و لیاقت کامل پیدا میکند. فرزندان در خانهای که در آن پدر و مادر اهل تهجد بودهاند، اهل نماز بودهاند و اهل محرمات نبودهاند، تقربشان به خدا به مراتب نزدیکتر است.
کسانی که از بیوت صالح هستند، باید شکرانه این نعمت را بکنند که این به سعادت آنها خیلی کمک کرده است».
مردان الهی از پیامبران از همان کودکی، دارای حالات خاص بودهاند: «خداوند از دو سالگی معرفتش را به ما داد». امام خمینی(قدس سره) میفرمودند که تذکر کمتر از 3 سالگی نادر است؛ ولی آقای بهاءالدینی میفرمود تا شش ماهگی را به یاد دارد و آنچه دارو به وی میدادند را میفهمید و بالاتر اینکه فرمود خداوند از دو سالگی معرفتش را به ما داد .
حضرت آیتالله بهاءالدینی را در سنین کودکی توجه میدهند که برای بازی خلق نشدهای و اگر به بازی سرگرم شود از فیض محروم خواهد شد که: «ما للعب خلقنا»: ما برای بازی خلق نشدهایم .
ایشان در مورد انگیزه اشتغال به تحصیلشان میفرمود: «ما علاقه به بازی داشتیم و کارهایی را دوست داشتیم که در مسیر بازی کودکانه ما را کمک کند، لذا وقتی پدرمان گفت: تو میخواهی چه کاره شوی؟ گفتم: نجار. پدرم پرسید: هر چه استخاره کنیم، خوب بیاید قبول میکنی؟
گفتم: آری. استخاره خوب آمد که ما مکتب برویم و درس بخوانیم. ما هم قبول کردیم. پدر ما، ما را بر کاری مجبور نمیکرد و ما از همان دوران کودکی آزادی داشتیم».
در سالهای اول مکتبش، نظر معلمی بزرگ، وارسته و اخلاقی، حضرت آیتالله شیخ ابوالقاسم کبیر را جلب میکند و برای تربیت «سیدرضا»ی آن روز کمر همت میبندد و از سوی دیگر او را تحت توجه و عنایات حضرت آیتالله حاج شیخ محمدتقی بافقی قرار میدهد. خانواده او نیز میخواستند که سید رضا سرگرم اشتغالات خود باشد. در تحصیل و تدریس جدیت و تلاش فوقالعاده داشت. نقل میکنند که همیشه به جای خیابان از بیراهه میرفت تا بتواند مطالعه کند و کسی مزاحم مطالعات و افکارش نباشد. آنچنان غرق در فکر و مطالعه بود که گاه متوجه سلام کردن افراد نمیشد .
در ایام جوانی گاه به او تهمت میزدند که ولایت ندارد و چرا به زیارت حضرت رضا(ع) نمیرود؟ میگفت: «شما چقدر مردمان جاهلی هستید که همهاش میخواهید بروید قبور آنها را زیارت کنید، اما با افکار آنها آشنا نیستید». این اشکال باطنی ایشان به آنها بود و بروز نمیداد.
بیش از 50 سال تدریس فقه و اصول داشت. شهید مطهری از شاگردان دوره سطح ایشان بود. چند نفر از مراجع تقلید فعلی و یا در حد مرجعیت از شاگردان دوره سطح و سطوح عالیه ایشان بودهاند.
با تمام این احوالات و در عین برخورداری از مقام و موقعیت ممتاز علمی، «علوم ظاهری» او را قانع نکرده بود: «اخلاص در عمل را که راههای کشف و شهود را به روی انسان باز میکند، دستکم نگیرید و آنچه از این راه به انسان میرسد غیر از آنی است که از راه علوم عاید انسان میشود». «همه خیرات و برکات از ناحیه نبیخاتم(ص) است».
اوج عرفان را در اوج ارتباط با ائمه میدانست و در انتسابهای ولادتی افراد به قدر انتسابهای ولایتی آنها ارج و قیمت قائل بود ، از دوازده سالگی با امام خمینی(ره) همفکر و دوست بود. همفکری در مبارزات از زمان کشف حجاب به وجود آمد و روز به روز این همبستگی بیشتر میشد، به طوری که بعد از مرحوم آیتالله بروجردی و حرکت امام(ره)، در قم معروف بوده است که کسی که در حرکات مبارزاتی با امام هماهنگی کامل دارد، ایشان است.
«با خدا بودن» را با ذکر و ورد و حرکت دائم لب و در سجده و رکوع طولانی بودن، نمیدانست. همان واقعیاتی را میگفت که پیشوایان دین بر آن تأکید بیشتر و فراوان داشتند و آن اینکه یاد خدا، ذکر و ورد گفتن نیست، بلکه یاد خدا این است که واجبات را انجام دهیم و اگر به محرمات الهی رسیدیم از آن دوری کنیم.
از او پرسیدند:« آقا بالاخره آدم استاد میخواهد؟»گفت: «استاد پیامبر خدا(ص) چه کسی بود؟ شما بازیگری را کنار بگذارید، همه چیز درست میشود. بازیگری با دین، با محراب، با منبر، با سیاست ... . میگوید ذوب در ولایت فقیه هستیم؛ این یعنی چه؟ اگر تو ذوب در ولی فقیه هستی من فدای تو میشوم. اگر بگویی هر چه او میگوید من میگویم، قبول دارم»
دیگر از موارد تأکیدی ایشان، آشنایی با مبدا آفرینش بود: «اگر همه دنیا را داشته باشیم و آن را صرف کنیم که با دستگاه خدا آشنا شویم، میارزد و بهای کمی پرداختهایم. حال بیاییم با خودسازی با خدا نزدیک و آشنا شویم. ما به این فرموده مولی علی (علیهالسلام) بحمدالله تا اندازهای رسیدهایم و لمس کردهایم: «ما رأیت شیئاً الا و رأیتا... قبله و بعده و معه».
وی دستورالعمل عرفان عملی را قرآن مجید میدانست و اخبار معصومین را نیز هیکل و جسم و بدن قرآن و روح همه آنها را قرآن میدانست: «مرا برای تهجد و نماز شب بیدار میکردند. من ندای غیبی خیلی شنیدم. این قدر زیاد بود که از شک و شبهه خارج شدیم و عمده این نداها در تهجد بود، حتی یک شب هم امام خمینی گفت: پاشو نماز بخوان! در زمان حیاتش».
آیتالله خامنهای به دیدن او میرود. روزی به یکی از دوستانش میگوید: «چند دقیقه خورشید تابید اینجا و رفت». در ایام کسالت دوران پیری و امراض جسمی در حالی که دستها از کار افتاده و پاها از حرکت مانده بود، اما وجودش حاکی از رضایت کامل از ذات الهی بود.
«این عالم کهنسال و مراد و مقبول فضلا و علما، عمر با برکت و پرفیض خود را در بهشتی از پارسایی و زندگی زاهدانه، در کنج محقر خانهای که دهها سال شاهد غنای معنوی صاحبش بود، به سر آورد و بیاعتنایی به زخارف ناپایدار دنیوی را که سیره همه صاحبدلان برجسته حوزههای علمیه است، درس ماندگاری خود ساخت.»
نقل قول بالا بخشی از پیام تسلای آیتالله خامنهای به مناسبت درگذشت اوست؛ مردی که، خود، بهشت پارسایی بود.