همشهری آنلاین _ رضا نیکنام : حوالی سال۱۳۲۰ شاید تنها حدود ۲۰ خانوار در این محدوده سکونت داشتند و اکنون در سال ۱۴۰۱ دیگر نمی توانید یک فضای خالی و زمین بایر در آن پیدا کرد. در چند دهه اخیر آپارتمانسازی بگونهای فضای شهری محله را به اشغال خود درآورده که دیگر نسل جدید نمیتواند تصوری از گذشته محله در ذهنشان ترسیم کنند. همانگونه که ساکنان روستا در آن زمان، نمیتوانستند تصویری از زندگی شهرنشینی و امکانات کنونی متصور شوند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبالکنید
محله نعیمی پس از گذشت ۸دهه از زمان آغاز شکلگیری، دورهای مملو از تکامل و پیشرفت را تجربه کرده است. در برهه ای که هر لحظه تغییری در کالبد شهر به وجود می آید، با همراهی و کمک قدیمیهای محله نعیمی، هویت اجتماعی و تاریخی این محدوده از منطقه را جست و جو کردیم.
بزرگترین باغ سیب و انگور یاقوتی
محله نعیمی در مختصات جغرافیایی شمال حریم خط راه آهن تهران _ تبریز، جنوب خیابان قزوین، شرق میدان حق شناس و غرب خیابان شهید شیخ محمدی دیده میشود. این محدوده در گذشته دور به شکل روستا و دهکدهای دور افتاده از کمترین امکانات شهری بهره مند بوده است.
در دهه ۲۰ با ورود فردی به نام آقای «نعیمی» این قسمت از این منطقه دچار تحول اساسی شد. وی ابتدا با خرید زمینهای کوچک و بزرگ این محدوده توانست برای ساماندهی وضعیت آن برنامهریزی کند. پس از مدتی با بکارگیری افراد ماهر در زمینه زراعت و باغداری توانست در رونق کشاورزی و توسعه فضای سبز اقدام اساسی انجام دهد. نعیمی با تلاش و همت خود توانست، بزرگترین باغ تولید سیب و انگور یاقوتی را در حاشیه شهر تهران راه اندازی کند.
«اکبر خوشبیان» از ساکنان قدیمی محله باغ نعیمی می گوید: «در سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ شکل محله تغییراتی کرده بود. تا قبل از رونق کشاورزی و باغداری در این محدوده تعداد ساکنان محله خیلی کم بود، اما به مرور زمان و با مهاجرت دیگر شهروندان به این محله در دهه ۳۰، جمعیت ساکن در این محدوده از مرز ۱۰۰ خانوار هم گذشت.» به قول اهالی قدیمی، آقای نعیمی که به خان والا شهرت داشت، در دوره جوانی پس از مرگ همسرش هرگز ازدواج نکرد و تا پایان عمر تنها ماند. او به کودکان و نوجوانان علاقه ویژه ای داشت و هر وقت در گذر از معابر و کوچه ها به آن ها برخورد میکرد، به آنها یک مشت شکلات و چند تومان عیدی میداد تا خوشحالشان کند.
تردد درشکه فقط با سنگ اضافی!
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وضعیت زندگی ساکنان حاشیه شهر تهران سخت بود. محل رفت و آمد شهروندان جاده خاکی و ناهموار و تنها وسیله مورد استفاده چهارپایان اهلی بود. اکبرخان در این باره می گوید: «در محله نعیمی جاده خاکیای وجود داشت که شهروندان به ناچار برای عبور و مرور خود از آن استفاده می کردند، اما این کار بدون دردسر نبود، چرا که راه بسیار ناهموار بود و هربار آنها با از دست دادن کنترل خود، به داخل گودال و چالهها میافتادند و صدمه بدنی میدیدند.»
در آن سالها، شهروندان محله نعیمی به گودال بین راه، «میدان سنگانداز» میگفتند که علت این نامگذاری در نوع خود جالب بود. قسمتی از مسیر جاده خاکی، از بالای یک قنات قدیمی میگذشت، اما زمین این محدوده چنان سست بود که هرازگاهی بر اثر تردد چهارپایان و گاریهای باربر و درشکه های مسافربری، فرومیرفت و چاله وگودالی در جاده به وجود میآمد.»
پس از این اتفاق شهروندان مجبور بودند با سنگهای درشت و خاک رس داخل گودالها را بپوشانند تا سطح جاده هموار شود و برای شهروندان در حال تردد اتفاقی نیفتد. پس از چند بار تکرار فرونشست جاده، این قسمت به میدان «سنگانداز» شهرت پیدا کرد. جالب اینکه تعدادی از درشکهچیهای با سابقه که از این حادثه تکراری با خبر بودند، در کنج درشکه همیشه مقداری سنگ ریز و درشت همراه داشتند تا در مواقع ضروری بتوانند جاده را برای خود صاف کنند و به مقصدشان برسند.
ننه بتول، نعمت بزرگی برای اهالی بود
در روزگار قدیم، شهروندان به جز مشکلاتی که در زمینه حمل و نقل داشتند، با کمبود امکانات بهداشتی و درمانی مواجه بودند. اگر فردی به هردلیلی دچار حادثه و بیماری می شد، خانواده ها هزینه زیادی پرداخت می کردند تا او را در یک مرکز درمانی داخل شهر بستری کنند. در چنین شرایطی وجود افرادی که بتوانند حداقل نیاز مردم را تامین کنند، امتیاز قابل توجهی بود. «علی زمانی» یکی دیگر از افراد بومی محله نعیمی از بانویی به نام «بتول نیشابوری» معروف به «ننه بتول» به عنوان مشکلگشا و اولین درمانگر سنتی یاد می کند و میگوید: «همان طور که از فامیلیاش مشخص میشود، ننه بتول اهل نیشابور بود و معلومات و اطلاعات زیادی درباره درمان سنتی و خواص انواع گیاهان دارویی داشت و برای همین نعمت بزرگی برای اهل محل به حساب میآمد. او در کنار درمان برخی از بیماریهای شایع آن دوران از جمله کهیر، خارش بدن، معده درد، تب های شدید، موخوره و... با تجویز گیاهان دارویی متنوع، در کارهایی مثل شکستهبندی و قابلهگری تبحر فراوانی داشت. بنابراین مردم از نقاط مختلف تهران و حتی شهرکهای اطراف برای درمان بیماری و مشکلشان به روش سنتی سراغ ننه بتول را میگرفتند. این بانوی نیکوکار و تلاشگر حوالی سال ۱۳۴۰ در سن ۹۰ سالگی به رحمت خدا رفت و پیکرش در قبرستان امام زاده زید(ع) به خاک سپرده شد.»
پس از افزایش جمعیت محله تعدادی از افراد نیکوکار به فکر ساخت و راه اندازی مراکز درمانی و پزشکی در این اطراف افتادند. درمانگاههای هلال احمر، امامزاده حسن(ع) و لقمان در خیابان قزوین سال ها بعد ساخته و راه اندازی شدند.
نظر شما