هر معلم کلاسی دارد
چشمهایتان را ببندید و مجسم کنید که از امروز قرار است در مدرسه شما همه چیز عوض شود.
چهطور عوض شود؟
یعنی به جای اینکه شما از ابتدا تا انتهای سال، یک جای ثابت و شخصی داشته باشید و دبیرهایتان به کلاس بیایند، شما وسایلتان را دستتان میگیرید و از این کلاس به آن کلاس، به دنبال دبیرهایتان میروید؛ مثلاً زنگ ریاضی، به کلاس معلم ریاضی میروید، البته نام معلم ریاضی هم مشخص است و کلاس هر معلم ریاضی با کلاس معلم دیگر ریاضی فرق دارد؛ همینطور در مورد معلمها و کلاسهای دیگر. دبیر زبان، دبیر هنر، دبیر علوم و... هر کدام کلاس مشخصی دارند که وسایل کمک آموزشی هر درس هم در همان کلاس بهطور ثابت وجود دارد و معلم هم که هست و این شما دانشآموزان هستید که متغیرید!
هی... جذاب نیست؟
مثلاً اگر کمدهایی برای شما گذاشته باشند که کلید آن در دستان شماست، کیفتان را در کمد میگذارید و بعد از هر زنگ، انگار در مسابقه شرکت میکنید، چند دقیقه فرصت دارید که کتابهای درس بعدی را بردارید و به کلاس بروید.
این واقعیت دارد؟ کدام مدرسه است؟
واقعیت دارد. یک مدرسه راهنمایی بزرگ و قدیمی؛ آنقدر بزرگ که بتوان شیوه مدیریتِ معلم محوری را در آن اجرا کرد. مدرسه راهنمایی دولتی هاجر، از مدرسههای پیشرو در اجرای این طرح، چند سال است که به این شیوه اداره میشود.
عکس ها : محمود اعتمادی
ما به آنجا رفتهایم؟
بله، رفتهایم و در راهروها قدم زدهایم. پشت در کلاسها سرک کشیدهایم. بعضی از کلاسها آن روز تعطیل بودند، مثل کلاس دوم ریاضی، کلاس علوم و... روی تابلوی هر کلاس نام یک دبیرنوشته شده بود. یعنی این کلاس متعلق به همان دبیر است. بعضی از دبیرها در کلاس را قفل زده و رفته بودند و ما از پشت پنجره، کلاسهایی را دیدیم که پردههای رنگارنگ داشت و پر از وسیله بود. مثلاً در کلاس جغرافی، نقشههای مختلف، کره زمین و در کلاس هنر سهپایه نقاشی و سفال بود.
مدرسه شما الان همینطور اداره میشود؟
البته در تهران و بعضی از شهرستانها، مدرسههایی با این شیوه تدریس وجود دارند، اما هنوز تعدادشان خیلیخیلی کم است.
نظر شما چیست؟ از این مدرسهتان راضی هستید؟
آرزو حسینی، دوم راهنمایی: وقتی کلاسها عوض میشود، محیط درسی ما تغییر میکند و ما به کلاسهای متفاوتی میرویم که رنگشان، تزئینشان و... با هم فرق دارد. هر معلمی کلاس را به شیوه خودش طراحی میکند و ما به کلاسها علاقهمند میشویم.
مهرآذین محمدی، دوم راهنمایی: ما برای هر درس کار عملی داریم. سال قبل که در مدرسه دیگر بودم، کارهای عملی با هم تداخل پیدا میکرد. اما الان در این شیوه تدریس، کار عملی هر درس، هم در کلاس خودش ارائه میشود. این برای ما خیلی خوب است و باعث میشود تمرکز بیشتری داشته باشیم.
مدیر
خانم شیرازی، مدیر مدرسه، با اشتیاق فراوان از ویژگیهای این طرح- طرح معلممحور- و نحوه اجرای آن میگوید.
در صورت و چشمان او، به دنبال مدیرهای مدرسههایی که در آن درس خواندهام میگردم. مدیرهایی که از روبهرو شدن با آنها گاه میترسیدم.
در راهرو، دانشآموزانی که از حیاط باز میگردند، به او سلام میدهند و او میگوید: «بچهها ابتدا که وارد این مدرسه میشوند، در یک ماه اول برایشان سخت است، اما کمکم عادت میکنند. ما باید برای همه آنها کمدهایی تهیه کنیم که وسایلشان را در آن بگذارند، در حالی که این کمدها الان تعدادشان کم است و به همه دانشآموزان نرسیده است. از طرفی در این طرح بچهها یاد میگیرند، اموال شخصی خودشان را حفظ کنند؛ البته بعضیها در حفظ اموالشان دقت لازم را ندارند. مسئله دیگر هم وقت و زمان است. دانشآموزان اغلب ده دقیقه فرصت دارند تا وسیلههایشان را بردارند و به کلاس بعدی بروند. با این کار سرعت عمل بچهها بالا میرود و این برای دخترخانمها که اغلب دیر آماده میشوند و در خانواده هم برای این مسئله مشکل دارند، تمرین خوبی است.
البته مشکلاتی هم هست، مثلاً گاهی دانشآموزان کیفها یا وسیلههایشان را در کلاس جا میگذارند، معلم هم در را قفل میکند و میرود و...
اما در مجموع، اغلب بچهها در طراحی کلاس، یا برای آوردن وسایل تزئینی و کمک درسی به کلاس، که در واقع محل زندگیشان است، نقش عمده دارند و به همین دلیل کلاسها را دوست دارند.»
خانم شیرازی به در یکی از کلاسها ضربه میزند؛ دبیر ریاضی در را باز میکند.
دبیر
کلاس ریاضی، مثل درس ریاضی است؛ پردههای رنگی ندارد و ساده است. دبیر ریاضی در مدرسه قبلی هم با این شیوه کار میکرده و میگوید: «وقتی کلاس مال خود معلم است، حس خوبی دارد، میتواند با سلیقه خودش و براساس نیاز درسیاش، کلاس را آماده کند. و بعد هم دانشآموزان از شرطی شدن دور میشوند. وقتی دانشآموزان یک جا مینشینند، شرطی میشوند، اما وقتی جایشان عوض میشود، دیدگاهشان هم نسبت به درس تغییر پیدا میکند. البته، در این شیوه، آموزش کارگاهی میشود و وسایل کمک آموزشی هم در اختیار دبیر است و دانشآموزان هم میتوانند به راحتی از آنها استفاده کنند.». دبیر ریاضی سکوت میکند و از دانشآموزان میخواهد نظر خودشان را بگویند.
دانشآموز
و این هم صحبتهای دانشآموزان کلاس سوم راهنمایی:
مهسا رزیم: وقتی سرکلاس علوم هستیم، تمام فضای کلاس را علوم پر میکند. ما درس را بهتر یاد میگیریم. در امتحان هم وقتی پرسشها را میخوانیم، یاد کلاس و آنچه در فضای آن دیدهایم میافتیم؛ درسها ملکه ذهنمان میشود.
هستی قناعتی: وقتی وارد کلاس میشویم، مقدمهای برای یادگیری درس در ذهنمان شکل میگیرد.
درسا: در دانشگاه هم کلاسها اینطوری است. ما برای رفتن به دانشگاه آماده شده و با فضای آن آشنا میشویم.
پرستو ابراهیمی: این طرح در روحیه ما تأثیر دارد. کلاس که عوض میشود، روحیه دانشآموزان هم عوض میشود.
فرنوش سفیدگل: خلاقیتمان را بالا میبرد.
آتوسا منصوری: باعث بیشتر شدن سرعت عملما میشود.
مارال شریفی: باعث تنوع و تقویت فکر میشود. ذهن ما آزاد شده و درسمان پیشرفت میکند. باید یادمان بماند کلاس علوم طبقه دوم است و ریاضی طبقه چهارم. اصولاً بیشتر مطالب یادمان میماند.
یگانه جباری: تحرکما زیاد میشود. مثل ورزش است؛ مدام از این طبقه به آن طبقه میرویم.
البته اینها حسن و خوبیهای طرح بود. مدیر و دبیر ریاضی که از کلاس میروند، با بچهها صحبت میکنم و آنها تند و تند میگویند:
- خانم، خیلی سخت است.
- وسایلمان سنگین است. هر روز باید کلی کار عملی با خودمان بیاوریم. خسته میشویم.
- درسها زیادند.
- جای مشخصی نداریم.
- کمدها کماند. به خیلیها کمد نرسیده.
- وسایلمان جا میماند.
و...
از کلاس بیرون میرویم. خانم شیرازی از اینکه به همه دانشآموزان کمد نرسیده ناراضی است.
در حیاط مدرسه، کارشناس مسئول دوره راهنمایی منطقه هفت آموزش و پرورش تهران را میبینیم که برای بازدید از مدرسه هاجر آمده است. سید قوام پاکنژاد در باره این طرح میگوید: «طرح کلاس- موضوعی (معلم محوری) فایده و حسن زیادی دارد، اما عیبهایی هم دارد. مثلاً چون کلاس آماده است، معلم نیازی نمیبیند برای شروع درس، انگیزهسازی کند. و یا اینکه بچهها همیشه کیف به دوش هستند، وسایل را گم میکنند، یا در کمد جا میگذارند، تقصیری هم ندارند، سنشان که زیاد نیست. در شروع، شاید برایشان تنوع باشد، اما کمکم خسته میشوند و البته بعد هم عادت میکنند.
انجام این طرح در مدرسههای بزرگ شدنی است و حسناش این است که دانشآموز در طول سال در یک کلاس نمینشیند، سیستم دانشگاهی است و...»
مدرسه هاجر را ترک می کنیم.
جا پای من بگذار
11 سال پیش، 14 ساله بودم، یک دانشآموز پشت نیمکتهای چوبی مدرسه؛ یکی مثل شما. با همان شادیها، با همان دلمشغولیها و با همان معلمان دلسوز، ولی سختگیر.آن روزها گذشت، اما چیزی که در گذر زمان تغییر نمیکند، تلاش و رفتار معلمان است؛ حتی سختگیری آنها. ما دلیلهای خودمان را داشتیم؛ اما از شما هم پرسیدیم:
سختگیرترین معلمی که داشتید برای کدام درس بوده است؟
اردوان: ادبیات فارسی، چون به کسی اجازه نمیداد تا مثلاً از کلاس خارج شود، زیاد بخندد و یا حاشیه برود.
امیر اسماعیل: دینی سال اول، همیشه جدی بود.
نادر: زبان انگلیسی، چون هر جلسه بدون در نظر گرفتن امتحانهای دیگر، درس میپرسد و امتحان میگیرد.
سپهر: ریاضی سال اول، هر هفته تکلیف میداد و اگر انجام نمیدادی، جریمه!
عکس ها: محمد علی گل خواه
* * *
هر چند سالها طول کشید تا دلیل سختگیری معلمان را بفهمیم و اینکه چهقدر نگران آینده ما بودند؛ باز از بچهها پرسیدیم: «دلیل این همه حرص و جوش و سختگیری معلمتان چیست؟»
امیر پاشا: برای اینکه درس را یاد بگیریم و خوب امتحان بدهیم.
فرشاد: برای اینکه بچهها یادگیری و رشد و تکامل بیشتری داشته باشند.
پیمان: برای اینکه درس را به خوبی بفهمیم. شاید از قبل این تجربهها را دارند و میدانند اگر کاری را به خوبی یاد نگیریم، آیندهمان چه میشود.
سینا: برای این است که ما در امتحانهای آخر سال موفق شویم و آبروی او را نگهداریم.
امیر فاتح: فکر میکنم که او را عصبانی کردهایم.
پیمان: خوب، وقتی ما شلوغ میکنیم، باعث میشود که درس را متوجه نشویم، اگر خودمان هم متوجه شویم، ولی به یادگیری دیگران لطمه میزنیم.
حمیدرضا: البته از نظر من حرص و جوش آنها بیخودی است، اما از نظر روانشناسی، حرص و جوش معلم، برای بهتر فهمیدن بچههاست!
آرین: برای اینکه ما به راه راست هدایت شویم، چون معلم دلسوز و نگران ماست.
اما من جواب علی رضا را بیشتر از همه دوست داشتم. معلمها هم مثل کشاورزان وقتی بذری میکارند، دوست دارند که بذر بزرگ شده و به نتیجه برسد. معلمها هم دوست دارند، زحمتی که برای بچهها میکشند نتیجه بدهد.
* * *
«معلم عزیز، روزت مبارک»؛ همه ما این جمله را یادمان میآید که 11 اردیبهشت، برای معلمها میخواندیم. کادوهایمان هم اغلب ناقابل بود، در حد یک کارت تبریک، یا یک شاخه گل.
خوب، حالا فرض کنید شما هم معلم شدهاید، دوست دارید چگونه از شما تقدیر شود؟
آرین: یک تشکر ساده هم برایم لذت بخش است.
بهادر: شاگردانم خوب درس بخوانند.
اردوان: دوست دارم آن روز امتحانی بگیرم که همه بچهها در آن نمره 20 بگیرند.
علیرضا: غافلگیرم کنند، یعنی ارزش مالی آن مهم نیست؛ فقط به فکر من باشند.
امیرحسین: شاگردانم را که موفق شدهاند، ببینم و با آنها یک فوتبال اساسی بازی کنم.
هشام: دوست دارم آنقدر خوب به شاگردانم درس داده باشم که همه آنها به من هدیه بدهند.
امین و سپهر: یک شاخه گل هم کافی است.
پوریا: وقتی وارد کلاس میشوم، بچهها دست بزنند و به من گل بدهند.
پویا: یک شاخه گل، البته ماشین هم قبول میکنم!
حمیدرضا: کادویی ناقابل مثل سکه بهار آزادی و نمره 20 دانشآموزانم.
خشایار: خبر قبولی شاگردانم و یک میلیارد تومان پول!
آبتین: دوست دارم با شاگردانم جشن مختصری بگیرم، فقط همین.
سینا: دوست دارم دانشآموزان به اتفاق هم، یک کادوی بزرگ برایم بخرند.
نادر: یک کاسکو...!
فرشاد: 41 عدد سکه طلا، به نیت 14 معصوم و یک شاخه گل رز...!
* * *
وقتی برای مصاحبه رفته بودم سر کلاس، معلم دینی دوران راهنمایی خودم را هم دیدم. درست است که سالها پیش شاگردش بودم، ولی هنوز هم، حرفهایی را که سرکلاس میزد، فراموش نکردهام. شما چهطور؟
بهترین حرفی که تا به حال از معلمتان شنیدهاید، چه بود؟
فرشاد: سلام بچهها...
سینا: درس بخوان و با ادب رفتار کن.
خشایار: ... آقا پسر، خوب دقت کن.
امیر فاتح: تو دانشآموز فوقالعادهای هستی.
علی و اردوان: چه خوب که در نمرههایت پیشرفت کردهای.
امیرپاشا: من دارم نسبت به تو امیدوار میشوم.
نادر: تو میتوانی با هوشترین بچه روی زمین باشی.
علیرضا: همه شما متفکر و دانا هستید، ولی از تواناییهایتان به طور کامل استفاده میکنید.
پیمان: باریکلا.
آرین: اگر دقت کنید، دانشمند میشوید.
محمد امین: دفتر مرتب، درس خواندن دقیقتر.
امیرحسین: اگر بخواهی، به آرزوهایت میرسی.
پیمان: خوب بچهها... خسته نباشید.
آبتین و سینا: اما یادتان باشد... همیشه راهی هست، یا باید راهی یافت، یا باید راهی ساخت، اکنون زمان ساختن راه است.
اینها کار معلم است.
همین.
روز معلم
از یکی از معلمها هم سؤال هایی پرسیدیم. آقای ذوالفقاری دبیر ریاضی سوم راهنمایی است.
- چرا بعضی از معلمها سختگیرند؟
معلمهای امروز همان شاگردان دیروز هستند، قبلاً این درسها را خواندهاند و میدانند که در پایههای بعدی به این درس ها نیاز دارند؛ بنابر این تمام تلاش خود را میکنند تا بچهها هر چه بیشتر درس بخوانند تا بتوانند در آینده موفقتر شوند. سعی میکنند اشتباه هایی که خودشان در دوران تحصیل مرتکب شدهاند، بچهها تکرار نکنند.
مثلاً معلمهای درسهای ریاضی و علوم به سختگیری معروفند؛ در حالی که این درسها بسیار مهم است، مثلاً علوم پایه فیزیک، زیستشناسی، زمینشناسی، شیمی... و ریاضی پایه دیفرانسیل، انتگرال و هندسه هم تحلیلی است. خوب، معلم واقعاً نمیداند که چگونه باید مهم بودن این درسها را به بچهها بفهماند، چرا که بچهها تجربه کمی دارند. بنابر این معلمان سعی میکنند با سختگیری، گرفتن امتحان و یا کنترل دقیق تکلیف ها، بچهها را نسبت به این درسها حساستر کنند.
به همین خاطر اگر معلمی واقعاً سختگیر است،معمولاً یعنی شغلش را بیشتر دوست دارد و عاشق شاگردانش است. چرا که در آینده نتیجه
زحمت های این معلمان ، نمود بیشتری خواهد داشت.
- بهترین خاطرهای که از شاگردانتان دارید؟
یکی از شاگردانم به نام شاهین در یادگیری مبحث مثلثات مشکل داشت؛ یعنی کلاً این مبحث را درک نمیکرد، به همین خاطر، با هم برای نمودار نوسان مثلثاتی، یک شعر ساختیم و او توانست با کمک همین شعر در امتحاناتش موفق شود.
چند وقت پیش اتفاقی او را در خیابان دیدم، با وجود این که دانشگاهش را هم تمام کرده بود، هنوز آن شعر را از حفظ بود.
- سختگیرترین معلمی که داشتید؟
در تمام دوران تحصیلم دو معلم بودند که هنوز هم سختگیریشان از یادم نمیرود، آقای خلیلی، معلم اجتماعی و انشاء که همیشه و هر جلسه درس میپرسید و آقای اورنگ، معلم دیکته که بسیار فرد دقیقی بودند.
- بهترین هدیه روز معلم که از شاگردانتان گرفتید...
یکی از شاگردانم در ابتدای سال سوم راهنمایی به زانو میگفت آرنج که با تلاش فراوان توانست در امتحان های پایان سال با نمره عالی قبول شود، بعد از امتحان پیش من آمد و گفت شما با این کمکی که به من کردید، مرا وادار کردید که تا آخر عمر روز معلم به شما هدیه بدهم.