دیدار
راه نیفتاده، رسیدم
چه راه طولانیای!
کفشهایم
کنار در نشسته
به جاده فکر میکنند
و به تو
که در همۀ درختها دیدمت
افسوس که نیستی
و این صندلی
خالی
خالی
خالی
تصویرگری: آناهیتا عباسی
بامداد
از کوه
بالا
آمد
مثل همیشه سر وقت
خورشید
خواهش
دریا را نگاه کن!
دریا سخت دلش گرفته
که مشت بر صخره میکوبد
دریا تو را میخواهد
لطفا طلوع بفرمایید!