پس وقتی در شهری زندگی میکنیم و با آدمهای زیادی مراوده داریم. یا حتی آنها را نمیبینیم و نمیشناسیم اما به نوعی رفت و آمدها و زندگیمان به هم مربوط است و ممکن است از رفتارهای همدیگر احساس رضایت و یا ناراحتی کنیم، بهتر است برای داشتن آرامش بیشتر، این آداب را بدانیم و رعایت کنیم.
دوم: «خیلی از بزرگترها رعایت نمیکنند.» میخواستی این را بگویی؟ شاید اگر در نوجوانی کسی به آنها آموزش میداد، ما امروز در باره آنها اینطور صحبت نمیکردیم؛ به عنوان آدمهایی که آداب معاشرت نمیدانند و باید از آنها درس بگیریم و همان گفته معروف لقمان: «ادب از که آموختی...»
سوم: سلام دادن، مردمآزاری نکردن، وقت شناس بودن، خوشرو و مؤدب بودن، با همسایهها درست برخورد کردن، بلند حرف نزدن و... فکر کنم در نهایت همه میدانیم آداب معاشرت یعنی چه. اما برای ما، معاشرت ویژهتر از بزرگترهاست. ما مدرسه میرویم و با معلم و معاون و همکلاسیهایمان ارتباط داریم. در راه مدرسه احتمالاً با سرویس یا با وسایل نقلیه عمومی و اگر پیادهایم با ساکنان کوچههایی که از آنها میگذریم، ارتباط داریم و چگونگی رفتارما در این مسیر هم نوعی آداب معاشرت است.
عکس:محمود اعتمادی
چهارم: ما به مرز جوانی نزدیک شدهایم. اگر امروز یاد نگیریم و تمرین نکنیم، ممکن است روزی که خیلی به آن نیاز داریم، چیزی از آن ندانیم. ممکن است موقعیتهای بزرگی را از دست بدهیم. ممکن است آرزوهایی را از دست بدهیم و کسانی را از خود برنجانیم که دیگر نتوانیم راضیشان کنیم.
چگونه گفتن و چگونه شنیدن، از مهمترین کلیدهای آداب معاشرت و ارتباط با دیگران است. طعنه نزدن، کینهتوز نبودن، ادای درست کلمات، مختصر و البته مفید صحبت کردن، زیاد شکایت نکردن، درباره نادانسته ها حرف نزدن، درست و با دقت گوش دادن ، دنبال عبارتهای منفی در کلام دیگران نگشتن و... میتواند ما را در داشتن ارتباط با دیگران یاری کند.
پنجم: تو فکر میکنی آدمهایی که در اتوبوس و مترو میبینی، ربطی به زندگیات ندارند و دیگر آنها را نمیبینی، پس نیازی نیست آنجا آدابی را رعایت کنی. پس برای همین آنجا بلند میخندی و... اما زندگی جمعی فقط با آشنایان و دوستان نیست. همه همشهریان، هموطنان و حتی انسانهایی که به سرزمین ما سفر میکنند، به نوعی در زندگی جمعی ما هستند.