چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸ - ۰۷:۲۷
۰ نفر

آرش نصیری: وقتی در سالن سینمای زاهدان «درمسیر تندباد» را می‌دید فکرش را هم نمی‌کرد که یک روز در سریالی بازی کند که کارگردانش، کارگردان‌ آن فیلم باشد

همان‌طوری‌که وقتی بازی را آغاز کرد باور نمی‌کرد یک روز آن‌قدر در نقش‌های طنز جا بیفتد که به این نام شناخته شود. البته محمدرضا هدایتی در معروف‌ترین نقش‌های کمدی‌اش پشت گریمی سنگین پنهان شد و آنجا که چند بار نقش پیرمردی عصبانی به‌ نام طغرل را بازی می‌کرد، آن‌قدر نقش‌هایش را خوب اجرا کرد که جزو محبوب‌ترین چهره‌های سریال‌های 90شبی شد.

با این حال یادش مانده بود که او بازیگر است و تعریفش از بازیگر آن بود که بتواند در هر نقشی حضور داشته باشد؛ ضمن آنکه خاطره خوش فیلمسازی که آرزوی بازی در فیلم‌های وسترن‌گونه‌اش را داشت، در ذهنش ماندگار شده بود. بنابراین وقتی از طرف آن مجموعه دعوت به‌کار شد احساس کرد به بخشی از آرزوهایش رسیده است. رفت «در چشم باد» و شد «دژگیر»؛ روزنامه‌نگاری که از جنگ‌ انزلی تا فتح خرمشهر با مردمش همراه بوده است.

  • وقتی رفتید سر این کار تغییر فاز دادید؟

چطور؟

  • آن‌موقع موقعی بود که زیاد سر کارهای طنز بودید.

وقتی که رفتم سر این کار، 8-7ماهی بود که سر هیچ کاری نبودم. آخرین کارم «نقطه‌چین» مهران‌مدیری بود. تا این کار در هیچ کار دیگری بازی نکردم. منتها همزمان با آن مشغول کار کمدی بودم که فیلم «شام عروسی» بود.

  • بنابراین وقتی پیشنهاد بازی در این کار به شما داده شد خیلی استقبال کردید؟

سال‌ها بود که منتظر چنین فرصتی بودم؛ یعنی همان زمانی که با کار کمدی شروع کردم یکی از ناراحتی‌هایم این بود که دیگر نمی‌توانم کار جدی بکنم و وقتی که آقای جوزانی این فرصت را به من داد درواقع مرا به بخشی از آرزوهایم رساند. بنابراین احساس من خیلی بیشتر از استقبال‌کردن بود. حس می‌کردم از سرم هم زیاد است.

  • ضمن آنکه معمولاً کار آقای جوزانی جدی‌تر از جدی هم بود.

از همان موقع که در زاهدان بودم و فیلم‌هایشان را در سینما می‌دیدم، کارهای آقای جوزانی را دوست داشتم.

  • نسل ما بیشتر با در مسیر تندباد خاطره دارد.

بله. در مسیر تندباد را بیشتر دیدم. یادم هست که همان موقع حس می‌کردم این آدم خیلی با بقیه کارگردان‌هایی که از آنها کار دیده بودم متفاوت است. «شیر سنگی»‌ را هم بعد از در مسیر تندباد دیدم. حس می‌کردم این فیلم‌ها یک نوع وسترن ایرانی است؛ با اینکه آن موقع چندان اهل کارهای فنی سینما نبودم که برایم مسائل فنی سینما مهم باشد و تشخیص بدهم چه اتفاقی دارد می‌افتد؛ در آن زمان قصه خیلی برایم مهم بود. فضای فیلم‌ها و آن قهرمان‌ها، اسب‌ها و مردمان دلیر خیلی به حس و حال ما نزدیک بود و من خیلی با این فضاهای قبیله‌ای حال می‌کردم. پلان‌های این فیلم‌ها مرا یاد فیلم‌های جان‌فورد می‌انداخت؛ بنابراین طبیعتاً این آدم را در پس‌زمینه ذهنم دوست داشتم. آن موقع در زاهدان در دبیرستان درس می‌خواندم و این کارها را می‌دیدم و هیچ‌وقت هم فکر نمی‌کردم که یک روز حتی از نزدیک ایشان را ببینم.

  • بعد که دعوت شدید برای بازی در این سریال، با دخترشان سحر هم‌بازی بودید؟

درواقع خانم جوزانی باعث شد که من در این کار حضور داشته باشم. با سحر در نقطه‌چین بازی می‌کردم. به او گفتم که دوست دارم در یکی از کارهای پدرت بازی کنم و او هم سفارش کرد و آقای جوزانی هم لطف کرد و مرا برای این کار پذیرفت. آن‌موقع نقش کامبیز و پارسا مشخص شده بود و از بین نقش‌هایی که بود دژگیر به‌نظرم به من نزدیک‌تر بود. یادم هست که من 52قسمت فیلمنامه را خواندم و نقش دژگیر را بیشتر از همه دوست داشتم. آقای جوزانی هم مرا برای این نقش انتخاب کردند.

  • چرا دژگیر؟ همان اول با این نقش ارتباط برقرار کردید؟

 من با 2 نقش خیلی ارتباط برقرار کردم؛ یکی بی‌نظر به‌خاطر شرایط سنی‌ام نمی‌توانستم آن نقش را بازی کنم. نقش یک آدم مسن‌تر از من است. دژگیر را هم دوست داشتم. این آدم  را به آدم‌های مورد علاقه‌ام نزدیک می‌دیدم.

  • به‌خاطر شرایط ویژه‌ شما که یک بازیگر بودید و در نقش‌های کمدی جاافتاده بودید، آقای جوزانی چیزی را هم تغییر دادند؟ منظورم این است که به‌خاطر توانایی‌ات در طنز، نقش دژگیر را کمی تغییر بدهد تا این نقش مایه‌های طنز هم داشته باشد.

البته آقای جوزانی این را به من گفت. گفت این آدم یک افسر نیروی دریایی است که البته نویسندگی هم می‌کند؛ بد نیست که یک مدل طنز هم قاطی این نقش بکند اما در سکانس‌هایی که من بازی‌ کردم خیلی امکان این کار نبود و اگر هم بود خیلی درونی بود و من نمی‌توانستم کاریش بکنم یا حداقل در دیالوگ‌ها نمی‌توانستم کاری انجام بدهم. من فقط سعی کردم روحیه این شخصیت را روحیه تلخی نشان ندهم یا خیلی جدی اجرایش نکنم.
 این آدم شخصیتی است که به‌راحتی می‌خندد و بنابراین شیرینی‌های ویژه‌ای دارد که نقش را دلنشین می‌کند.

  • خیلی طول کشید که با آن ارتباط برقرار کنید؟ ترتیب فیلمبرداری چطور بود؟ به همین شکل که در فیلم نشان داده می‌شود؟

2 سال مشغول این کار بودم و اول با همان صحنه عروسی شروع شد. بعد یک‌سری صحنه‌های دیگر بود در همین تهران؛ مثل ظهیر‌الدوله. سال بعد هم رفتیم بندرانزلی که آنجا پیک کار ما بود.

  • ولی در فیلمنامه اولش انزلی است و...

نه. اولش درست است. با عروسی من شروع می‌شود و صحنه‌های انزلی مربوط به یک‌سال‌ونیم بعد است.  بعدش هم که صحنه‌های سال‌های پیری است و صحنه‌های جنگ که بعداً پخش می‌شود.

  • داشتیم در مورد نقشت صحبت می‌کردیم و ارتباط آن با خودت... پس خیلی لازم نبود که تغییر فاز بدهید تا این نقش را بازی کنید؛ درست است؟

بیشتر خودم بودم و یک  کوچولو پرروتر و یا بجوش‌تر از خودم.

  • گفتید که دوست داشتید در یک کار جدی جذب شوید و این بهترین فرصت بود. چرا فکر می‌کردید که باید کمدی بازی نکنید و جدی بازی کنید؟ چون کمدین‌ها را خیلی جدی نمی‌گیرند؟

من این‌جوری فکر نمی‌کنم، کارگردان‌ها این‌جوری فکر می‌کنند. شرایط سینمای ما این‌جوری است وگرنه من دوست دارم هم نقش کمدی بازی کنم و هم نقش جدی و بیننده هم قبولم کند.

  • اگر همیشه سفارش داشته باشید برای کمدی و همینطور برای  نقش‌های غیرکمدی هم سفارش داشته باشید، چکار می‌کنید؟

اصراری به ژانرش ندارم بلکه به جذاب‌بودن متن توجه می‌کنم؛ به اینکه بتوانم به شخصیت و کاراکتر چیزی اضافه کنم. اگر این احساس را داشته باشم قبول می‌کنم که آن را بازی کنم. برایم هم فرق ندارد؛ چه کمدی باشد و چه جدی.

  • پارسال 2نقش داشتید در 2ژانر مختلف که هر دو طنز بودند؛ یکی در مجموعه کلاه‌قرمزی که به‌جای یک عروسک حرف می‌زدید و دیگر یک نقش در یک قسمت از سریال آقای مدیری که در همان یک قسمت توانستید بهترین باشید. وقتی می‌توانید در تیپ‌های طنز خوب و موفق باشید، چرا به‌دنبال نقش‌های غیرکمدی هم هستید؟

دنبالش نیستم ولی چون بازیگر هستم، دوست دارم این حق به من داده شود که هر نقشی را بتوانم اجرا کنم. من سوپراستار نیستم. مردم دوست دارند سوپراستار را یک شکل ببینند؛ مثل محمدرضا گلزار که  علاقه‌مندانش دوست دارند او را در نقش یک پسر خوش‌تیپ پولدار سطح بالا ببینند. اگر او در فیلمی فقیر باشد یا مجبور باشد با لهجه حرف بزند، آن فیلم ممکن است خوب نفروشد چون مردم دوست دارند سوپراستار را در یک شکل ببینند. من که سوپراستار نیستم؛ بنابراین دوست دارم نقش‌های مختلف را تجربه بکنم. البته همین تجربه 10ساله‌ای که من دارم به من ثابت کرده که کار کمدی به‌مراتب سخت‌تر از کار جدی است چون آنجا تو حداقل باید یک لبخند به‌لب بیننده بنشانی و حس طنز را در او ایجاد کنی و این کار خیلی سخت است.

  • سخت بودن یک طرف قضیه،در همین سینمای ما یک عده پذیرفته‌اند که به‌عنوان کمدین شناخته شوند مثل رضا عطاران، جواد رضویان، رضا شفیعی‌جم و حتی مهران مدیری. از خانم‌ها هم فقط بهنوش بختیاری است که تقریباً این حالت را دارد و بقیه دارند تلاش می‌کنند که به‌عنوان کمدین شناخته نشوند، بلکه به‌عنوان بازیگر شناخته و پذیرفته شوند. خیلی‌ها هستند که این‌طوری هستند. فکر می‌کنید این امر به چه خاطر است؟ آیا به این خاطر است که فکر می‌کنند اگر فقط کمدی بازی کنند دستشان برای بازی بسته می‌شود و به نوعی محدود می‌شوند و ممکن است یک وقت‌هایی بیکار بمانند؟ آیا اگر مطمئن باشند که در صورت بازی در نقش کمدی همیشه پیشنهاد کار دارند فقط کمدی بازی می‌کنند؟

بازیگرهای کمدی سعی می‌کنند که در کارهای جدی هم دیده شوند. در سینمای جهان این قضیه به شکل دیگری است. مثلا رابرت دنیرو را می‌بینیم که این همه نقش جدی و حتی نقش منفی بازی کرده و بعد «ملاقات با والدین» را بازی می‌کند که یک کار کمدی است. یا از آن طرف جیم‌کری را می‌بینیم که «ترومن شو» را بازی می‌کند و سپس در یک نقش منفی هم بازی می‌کند.

  • البته جیم‌کری به عنوان کمدین شناخته می‌شود حتی؛ اگر آن نقش‌ها را بازی کرده باشد.

بله. اما رابرت دنیرو به عنوان بازیگر کمدی شناخته نشده. در سینمای داخل کشور هم پرویز پرستویی به نظرم یک استثنا است؛ استثنا از این نظر که موقعیتی دارد که این شانس نصیبش شده. با اینکه اعتقادی به شانس ندارم ولی فکر می‌کنم در این زمینه بازیگر احتیاج به شانس دارد؛ یعنی بازیگر کمدی احتیاج به شانس دارد که به او نقش جدی پیشنهاد شود تا توانایی خودش را در یک بخش دیگر هم بروز بدهد. یک بخش از قضیه این است. بخش دیگر این است که کار طنز در ایران خیلی کم انجام می‌شود؛ یعنی بازیگرهای کمدی با بیکاری‌های وحشتناکی مواجه می‌شوند در صورتی که شما ممکن است در 3 کانال 3سریال ببینید که یک بازیگر در هر سه آنها دارد بازی می‌کند.

 یعنی بازیگرانی که فقط کمدی کار نمی‌کنند پرکارترند. با همه اینها، به نظر من به عنوان بازیگر، فراتر از این دو قضیه نفس بازیگری مطرح است. یک بازیگر باید بتواند هم نقش کمدی بازی کند و هم نقش جدی؛ هم نقش مثبت بازی کند و هم نقش منفی و از همه مهم‌تر بیننده هم بازی او را قبول کند. خیلی سخت است و خیلی کم، بیننده این موضوع را قبول می‌کند؛ با این حال این آرزویی است که بازیگران دارند؛ مخصوصا بازیگرانی که از تئاتر آمده‌اند و به بازیگری به شکل دیگری نگاه می‌کنند؛ یعنی بازیگری را به عنوان بازی‌کردن و قدرت اینکه فرد بتواند هر نقشی را بازی کند، می‌بینند.

  • یعنی این حس، حس یک بازیگر تئاتر است؟

بازیگرانی که از تئاتر آمده‌اند، بیشتر دوست دارند به عنوان یک بازیگر پذیرفته شوند تا بازیگر یک ژانر خاص. کسی که شغل بازیگری برایش خیلی مهم است و عاشق این رشته است، به یک شکل دیگر به آن نگاه می‌کند. به شهرتش خیلی فکر نمی‌کند و حتی به پولش هم شاید خیلی فکر نکند. بیشتر به چالش درونی و لذتش فکر می‌کند. البته این چیزهایی که می‌گویم بیشتر مربوط به آنهایی است که دغدغه بازیگری دارند و این دغدغه در بازیگران تئاتر بیشتر است. کسی که در تئاتر بازی می‌کند بیشتر عاشق بازیگری است تا آنکه از بازیگری فقط شهرت و ماشین آخرین مدل را درنظر دارد. او نمی‌تواند دغدغه بازیگری داشته باشد و بیشتر چیزهای بیرونی بازیگری را دیده نه رنج و زحمت بازیگران را. تئاتری‌ها یک عمر کار می‌کنند و نقش‌های خیلی متفاوتی هم بازی می‌کنند و پول چندانی هم نمی‌گیرند. آنها بیشتر عشق به بازیگری دارند.

  • بگذار برگردیم به بحث اصلی‌مان. با همین عشق‌ها، مواجه شدیم با مجموعه‌ای که کارگردان شیرسنگی و مسیر تندباد قرار است بسازد و در مصاحبه‌هایش هم گفته که این وصیت‌نامه کاری من است. خودتان را برای چه چیزهایی آماده کرده بودید؟

برای یک یادگاری در سینمای ایران؛ هرچند از تلویزیون پخش می‌شد اما چون جنس‌اش نگاتیو بود و با دوربین 35 تولید شد، دوست داشتم که از من هم یک یادگاری بماند؛ یک یادگاری و یک نقش غیرکمدی. از طرفی هم برای من رسیدن به آرزویی بود که یک زمان جرأت نداشتم حتی آن را آرزو بکنم. آن زمان که در زاهدان بودم و در سینما شیرسنگی را دیدم حتی به خودم اجازه نمی‌دادم آرزو بکنم که بیایم تهران و بازیگر بشوم.

  • وقتی که با این شخصیت که در ذهن داشتید، از نزدیک مواجه شدید چقدر این تصور با آنچه به آن فکر کرده بودید، متفاوت بود؟

خیلی فرق می‌کرد. من فقط عکس‌های ایشان را در مجله فیلم و جاهای دیگر دیده بودم و حالا با یک آدم مسن مواجه شده بودم. ضمن آنکه دیدم چقدر خاکی است و چقدر از بودن کنار این آدم لذت می‌برید و چقدر می‌شود از سواد سینمایی این فرد استفاده کرد و چقدر با همه سواد و دانش‌اش، صمیمی و خاکی است. وقتی می‌روی در اتاقش، هیچ وقت پشت میزش نمی‌نشنید. از سرجای خودش بلند می‌شود و می‌آید کنارت می‌نشیند و از همه چیز صحبت می‌کند و تو حرف‌هایش را می‌بلعی و استفاده می‌کنی از دانه‌دانه اطلاعاتش.

  • شما قبل از آن در گروه‌های دیگری کار کرده بودید که البته آن گروه‌ها هم بزرگ بودند و آنجا اکثرا کارها به شیوه‌ای دیگر و با سرعت تولید می‌شد. این گروه چقدر متفاوت بود؟

این گروه خیلی جدی بود، هم از نظر نوع کار و هم شکل نگاه‌کردن به آن، البته در کارهای کمدی‌ای که بودم هم به کار به شکل جدی نگاه می‌شد اما اینجا وضعیت متفاوت بود.

حساسیت فوق‌العاده‌ای روی کار وجود داشت و همه عوامل کارشان برایشان خیلی‌خیلی جدی بود. مثلا آنجا آقای میرفخرایی و گروهش بسیار حرفه‌ای و جدی بودند، همین‌طور سعید ملکان و گروهش. البته من با این دو گروه بیشتر سر و کار داشتم تا اسپشیال افکت، بنابراین می‌توانم آنها را مثال بزنم. همه گروه‌ها و آدم‌ها کارشان را با جدیت انجام می‌دادند و این جدیت و حساسیت فوق‌العاده بود.

  • خودت مخصوصا در بخش‌هایی که مربوط به سال‌های جنگ و پیری دژگیر می‌شد، با گروه گریم و آقای ملکان خیلی ارتباط داشتی؛ درست است؟

بله. در بخش‌های مربوط به پیری نقش من، من همیشه هر روز 3ساعت، 3ساعت و نیم زیر گریم بودم.

  • با توجه به آنکه قبلا بیشتر در نقش‌های کمدی حضور داشتید، برای اینکه در قالب این نقش قرار بگیرید باید خیلی تغییر فاز می‌دادید؟

نه. من سعی می‌کردم که خیلی طبیعی و راحت باشم. سعی می‌کردم تیپ خاصی نگیرم و نقش سوار بر من نشود بلکه من سوار نقش باشم. سعی می‌کردم طبیعی‌ترین بازیم را ارائه بدهم. باید نشان می‌دادم ک اگر یک آدم در آن حال و هوا قرار بگیرد چطور حرف می‌زند، چطور نگاه می‌کند، حرکات دستش چطوری است. به هر حال باید من آدمی در یک دوره تاریخی خاص را نشان می‌دادم. سعی می‌کردم از آدم‌هایی که از آن دوره تاریخی آمده‌اند و من با آنها برخورد داشتم، چیزهایی را بردارم و با دقت در نوع حرکات و نوع رفتار آنها به شکل اجرای نقش خودم برسم. در همه اینها باید طبیعی‌بودن خودم را حفظ می‌کردم.

  • برخلاف همیشه که باید غیرطبیعی‌بودن خودتان را حفظ می‌کردید؟

بله. قبلا باید یک شخصیتی درست می‌کردم که مردم ما به‌ازای آن را ندیده‌اند. آنجا اگر هم مردم نقشی را که من بازی می‌کردم دیده بودند، من کاریکاتورش را نشان‌شان می‌دادم. در این کار اما لزومی نداشت که غلو بکنم بنابراین سعی می‌کردم که با طبیعی‌ترین و راحت‌ترین شکل جلوی دوربین قرار بگیرم.

  • یک اتفاق دیگر که در مورد شما افتاد این بود که شما معمولا خیلی بداهه را وارد کارتان می‌کنید اما اینجا اصلا بداهه نداشتید. درست است؟

البته اینجا هم داشتم اما چون نگاتیو مصرف می‌شد نمی‌خواستم ناهماهنگی به وجود بیاید چون جنس کار طوری است که مثل آن کارهای طنز نمی‌شد بداهه کار کرد. در آن کارها، ما بچه‌های گروه معمولا با هم تمرین می‌کردیم و شکل هماهنگی ما متفاوت بود، ضمن آنکه آنجا کار به صورت ویدئویی ضبط می‌شد. در کارهای کمدی معمولا بداهه کار می‌کنم بدون آنکه زیاد با بازیگر مقابلم هماهنگ کنم چون واقعا بداهه است و اگر بخواهم بگویم چیزی به ذهنم نمی‌رسد.

اگر بداهه‌ای هست همان لحظه که 1 و 3،2 می‌گویند و در خلال پلان یادم می‌آید. بازیگرهایی که با هم کار می‌کنیم 10سال است که دارم با آنها کار می‌کنم و می‌دانند من چه شکلی هستم و من هم می‌دانم آنها چه شکلی هستند و می‌دانم خیلی مشکل ایجاد نمی‌شود اگر من بداهه‌ای خارج از متن بگویم. در این کار ما چون قبل از شروع فیلمبرداری تمرین می‌کردیم اگر می‌خواستم چیزی اضافه کنم با کارگردان و بازیگر مقابلم حتما هماهنگ می‌کردم برای آنکه اتلاف وقت نشود به خاطر حساسیتی که کار داشت و همان‌طور  که گفتم نگاتیو مصرف می‌شود.

البته همانطوری که گفتم من باید دیالوگ‌ها را مال خودم می‌کردم و در دیالوگ کلمه گنده‌ای نباشد به ذهن من و به قولی راست‌ تن من باشد. جوزانی من و همه بازیگران را آزاد گذاشته بود و می‌گفت عموجان شما چارچوب این دیالوگ را رعایت کنید اما طوری بگویید که مال خودتان باشد و بیننده باور بکند که این دیالوگ مال توست بنابر این من هم این آزادی را داشتم که یک چیزهایی را پس و پیش بکنم یا کلمه‌هایی را بردارم و کلمه‌های دیگری را جایگزین بکنم.

  • این کار تجربه سختی برای شما بود؟

از نظر فیزیکی تجربه سختی بود اما از نظر حسی، نه شیرین بود. با توجه به آنکه کارگردان از آن کارگردان‌هایی است که تو را مسئول این نقش گذاشته. یعنی تو را گذاشته که به نوعی قیم این نقش باشی و از این نقش پاسداری و محافظت بکنی، درست ارائه‌اش کنی و نگذاری چیز اضافه‌ای دارد آن بشود.

  • در مورد بازی خودتان دیگران چه نظری داده‌اند؟

دوستانی که در مورد بازی من نظر می‌دهند معمولا نقادانه نظر نمی‌دهند. آنها سعی می‌کنند که بیشتر تعریف باشد تا انتقاد. تنها انتقادی که شنیدم از طرف یکی از دوستان نویسنده‌ام بود که می‌گفت کاش یک مقدار بار کمدی به بازی خودت اضافه می‌کردی که من این را نفهمیدم چون فکر می‌کنم این نقش خیلی اجازه نمی‌دهد که تو بار کمدی به آن اضافه کنی.

  • ضمن آنکه شما می‌خواستید از فضای کمدی دور شوید.

اگر نقش طوری بود که اجازه می‌داد من یک مقدار بار کمدی به آن بدهم حتما این کار را می‌کردم اما فکر می‌کنم نقش زیاد اجازه این کار را نمی‌داد.

کد خبر 99395

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز