قسمت اول: یک پیغام سیسیلی
لندن، حوالی میدان پیکادلی، 1 نوامبر 2006
تلفن الکساندر لیتونینکو، مأمور سابق ک.گ.ب زنگ میخورد و رابط ایتالیایی، خود را معرفی میکند. او ماریو اسکراملا یک استاد دانشگاه و متخصص تاریخچه ک.گ.ب و FSB (سازمان امنیتی روسیه) است. لیتونینکو ماه گذشته نامهای از این آشنای ایتالیایی دریافت کرده بود که میگفت مایل است همدیگر را در لندن ملاقات کنند.
او میگفت اطلاعات ارزشمندی در مورد قتل زن روزنامهنگار روس دارد؛ پروندهای که لیتونینکو از دو ماه قبل در حال تحقیق بر روی آن بود. آنها در میدان پیکادلی یکدیگر را دیدند. ایتالیایی گفت دوست دارد جایی بنشینند و حرف بزنند. روس یک رستوران ژاپنی را در همان حوالی پیشنهاد کرد.
در رستوران، روس سفارش ناهار داد، ولی ایتالیایی چیزی نخورد. او مضطرب و عصبی، چهار صفحه مدرک به مأمور روس داد که کپی صفحات یک نامه الکترونیک بود و از او خواست آنها را همانجا مطالعه کند.
روس به فهرست اسامی مأموران FSB که با قتل آناپولیت کوفسکایا مربوط بودند، نگاهی انداخت و تعجب کرد که چرا او به خاطر این چند صفحه آن همه راه را تا انگلستان آمده و چرا این ایتالیایی، اصل ایمیل را برایش پست نکرده است. آنها از یکدیگر جدا شدند. عصر آن روز الکساندر لیتونینکو احساس کرد که حالش خوب نیست.
قسمت دوم: جاسوسی که از سردسیر آمد
مسکو، اتحاد جماهیر شوروی، سالهای 1980 و 1990:
الکساندر لیتونینکو شاگرد مدرسة نظام به ارتش شوروی پیوست و به سرعت پیشرفت کرد. در سال 1998، او از ارتش به سرویس امنیتی وارد شد و در بخش سازمان ضد اطلاعات ک.گ.ب شروع به کار کرد.
بعد از سقوط شوروی، او بارها در مناطق بحرانی شوروی سابق، جاهایی مثل چچن و مرزهای افغانستان، عملیات نظامی انجام داد و سپس به خاطر مهارت، و شجاعتاش به شاخة «ضدتروریستی و مبارزه با جنایات سازمان یافته» سازمان امنیت روسیه (FSB) منتقل شد. مسؤولیت بخش تحلیل گروههای خرابکار به خاطر تبحر و آشناییاش با وضعیت چچن به او سپرده شد.
همزمان با این اتفاقات، یک ریاضیدان سابق که از معاملات ماشین و شرکتهای زنجیرهای و اقماری تبدیل به یک سرمایهدار بزرگ و اولین میلیاردر روس شده بود، با نفوذ در کابینة بوریس یلتسین مافیای عظیم خود را تشکیل داد.
شاید هیچ مأمور اطلاعاتی حدس نمیزد که سرنوشت بوریس برژوفسکی سرمایهدار روس با الکساندر لیتونینکو پیوند خواهد خورد. بعد از سقوط یلتسین، برژوفسکی دنبال کسی میگشت تا جای پای خود را در روسیه محکم کند.
لیتونینکو در حال تحقیق بر روی پروندة بمبگذاری یک ماشین که برای ترور برژوفسکی به کار رفته بود و سرمایهدار روس از آن جان به در برده بود، با برژوفسکی آشنا شد. در سال 1998، لیتونینکو در حالی که بین چندین مأمور نقابپوش امنیتی احاطه شده بود، در یک مصاحبة جنجالی به خبرگزاریها اعتراف کرد که آموزش دیده بود تا برژوفسکی را ترور کند. او گفت دستور این اقدام از طرف مقامات بالا صادر شده و یکی از آنها به وی گفته است: «باید این یهودی که دارد تمام مملکت را سر کیسه میکند، کشت.»
عدهای این ماجرا را داستانی برای از بین بردن دشمنان برژوفسکی در FSB دانستند، ولی عدهای هم این اقدام را فقط یکی از اقدامات خشونتبار دولت پوتین میدانستند.
لیتونینکو همان سال به جرم سوءاستفاده از موقعیت شغلی، متهم و زندانی شد. او سال بعد آزاد شد، اما به فاصله کوتاهی دوباره دستگیر شد و به جرم دستکاری مدارک یک تحقیقات، زندانی شد. در سال 2000 و پس از آزادی از زندان، او که توسط دوستانش در سازمان اطلاع پیدا کرده بود قرار است بار دیگر دستگیر شود، بعد از تهیه ویزای سفر توریستی برای همسر و پسرش به ترکیه، خود نیز بدون پاسپورت و به طور پنهانی از مرز زمینی وارد ترکیه شد و از آنجا به انگلستان رفت، در آنجا پناهندة سیاسی شد. در انگلستان، او بار دیگر با بوریس برژوفسکی که به تبعیدی خود خواسته آمده بود، ارتباط برقرار کرد.
قسمت سوم: محرمانه لندن
لندن، بین سالهای 2000 تا 2006
مدتها خدمت در مقامهای بالای امنیتی، امکان دسترسی به اطلاعات محرمانة زیادی را برای لیتو نینکو فراهم کرده بود. از طرفی با رسیدن به لندن، حلقة امنیتی قویای از مهاجران روس تشکیل شد. به غیر از برژوفسکی، او با اولگ گوردیفسکی معروف رئیس سابق ک.گ.ب و احمد زاخایف، سخنگوی مبارزان چچن ارتباط برقرار کرد.
سال2002 اولین کتاب لیتو نینکو منتشر شد. «روسیه منفجر میشود، ترور از درون» کتابی جنجالی بود که اطلاعات محرمانة زیادی را منتشر کرد. در این کتاب FSB متهم شده بود در سال1999 بمبگذاریهای زیادی را در آپارتمانهای مسکو ترتیب داده و آنرا به جداییطلبان چچن نسبت داده است. در این انفجارها حداقل 300 شهروند روس کشته شدند.
هدف از این کار، منطقی جلوه دادن حمله به چچن بود. مطالب کتاب به شدت از طرف روسیه تکذیب شد، ولی چاپ آنها سبب آشنایی لیتو نینکو با آنا پولیت کوفسکایا روزنامهنگار زن روسی شد که او هم در حال تحقیق بر روی مقالهای در ارتباط با جنگ چچن بود. او هم عقیده داشت انفجارهای مسکو بهانهای برای حمله به چچن بوده و توسط سرویس امنیتی روسیه انجام شده است.
نویسندة کتاب علاوه بر اینها، مدارکی را ارائه کرد که نشان میداد ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در زمان عضویت در FSB و ک.گ.ب، خود مستقیما در جنایات سازمان یافتهای دست داشته است. در سال2005 جنجالهای جاسوس سابق به اوج خود رسید.
او در مصاحبهای با یک روزنامة لهستانی ادعا کرد ایمن الظواهری و بقیة سران القاعده توسط سرویس امنیتی روسیه، در داغستان تعلیم دیدهاند و آموزشهای مأموران روسی در حادثه 11سپتامبر مؤثر بوده است. اما جنجالیترین مدارک، همانهایی بود که رابط ایتالیایی را به لندن کشاند.
مدارکی که نشان میداد رومانو پرودی نخستوزیر فعلی ایتالیا و رئیس اسبق اتحادیه اروپا، در سال1981 مأمور ک.گ.ب در ایتالیا بوده است و در قضیة ترور پاپ ژان پل دوم در سال1981 وظیفة پوشش مأموران ک.گ.ب مرتبط با موضوع را داشته است. بعد از حمله به پوتین، این مهمترین ادعای لیتو نینکو بود. ادعایی که میتوانست رابطة روسیه با اتحادیه اروپا را با خطر مواجه کند.
چند مأمور سابق ک.گ.ب که به انگلستان پناهنده شده بودند هم این ادعا را تأیید کردند و لیتونینکو هم اعلام کرد مدرک مربوط به این موضوع را از ژنرال تروخیمف رئیس سابق ک.گ.ب که سال قبل به ضرب گلوله در لندن کشته شد، دریافت کرده است. او به لیتونینکو گفته بود: «پرودی مأمور ما در ایتالیا بود.»
لیتو نینکو که به تازگی شهروند بریتانیا شده بود، به شدت به دنبال جمعآوری مدارکی علیه روسیه بود تا اقدامات خشن و تروریستی سیستم امنیتی آنرا افشا کند. در اکتبر سال2006، 12 روزنامهنگار روسی که منتقد دولت بودند، به طرق مختلف کشته شدند.
لیتو نینکو برای تحقیق در مورد مرگ آنان تماسهای زیادی با آنا پولیت کوفسکایا روزنامهنگار زن روسی گرفت، اما دو ماه قبل، جسد کوفسکایا هم در آسانسور آپارتمانش پیدا شد. در حالی که چهار گلوله با هفتتیر ماکاروف به او شلیک شده بود. یکی از گلولهها درست به پیشانی او خورده بود.
لیتو نینکو تحقیق دربارة مرگ این خبرنگار را هم به پروندههای قبلی اضافه کرد. تا اینکه رابط ایتالیایی تماس گرفت و گفت اطلاعاتی در مورد این پروندهها دارد. زمان ملاقات، 1نوامبر در میدان پیکادلی لندن تعیین شد.
قسمت آخر: کشتن مرغ مقلد
لندن، بیمارستان بارنت، چهارم تا بیست و سوم نوامبر2006
عصر روز ملاقات با رابط ایتالیایی، لیتونینکو احساس کرد که حالش چندان مساعد نیست. همسر او میگوید ابتدا فکر کردیم یک مسمومیت ساده است، اما بعد، استفراغهای وحشتناک او شروع شد.
3 روز بعد، ما او را در بیمارستان بارنت لندن با نام مستعار بستری کردیم. وضعیت لیتونینکو به سرعت رو به وخامت گذاشت. ظرف 9 روز، کلیههایش از کار افتاد و تمام موهایش ریخت. علائم مسمومیت، اسکاتلندیارد را وادار به مداخله کرد. بیمارستان تحت حفاظت امنیتی شدید قرار گرفت.
با مشخص شدن ردپای رابط ایتالیایی و گزارش مختصر حادثه در رسانهها، ماریو اسکراملا هراسان خود را به سفارت انگلیس در ایتالیا رساند تا اطلاعاتش را در اختیار مأموران قرار دهد و پس از آن، از ترس جانش تحت حفاظت مأموران امنیتی پنهان شود. اسکراملا فاش کرد که قبل از ملاقات او با طرف روس، لیتونینکو در اتاق یک هتل با دو مأمور روس قرار ملاقات داشته و با آنها چای نوشیده است.
تحقیق از دوستان لیتونینکو هم این مطلب را تأیید کرد. الکس گولدفارب دوست صمیمی قربانی هم اطلاع داد لیتونینکو به او گفته است صبح آن روز با دو نفر ملاقات کرده که یکی از آنها را نمیشناخته، اما هر دو مأمور سابق ک.گ.ب بودهاند. از لیتونینکو طی 16 ساعت تحقیق شد و او گفت که بعید است توسط اسکراملا مسموم شده باشد و به احتمال زیاد، این کار به وسیله روسها انجام شده است.
مسؤولان بیمارستان از متخصصان بیشتری کمک خواستند، از پروفسور هنری، سمشناس معروف که در پروندة مسمومیت ویکتور یوشچنکو رئیسجمهور اوکراین هم مسؤول بود، دعوت به همکاری شد. ابتدا تئوری مسمومیت با تالیوم مطرح شد، اما با پیشرفت علائم و سرعت آن و همچنین سرکوب شدید سیستم ایمنی قربانی، این تئوری رد شد و فرضیه رادیواکتیو بودن سم قوت گرفت.
لیتونینکو ناامید و ساکت، دیگر فقط پوتین را مستقیما متهم به قتل خود میکرد. در 19 نوامبر ماجرا به طور گسترده در رسانهها منعکس شد و مسؤولین بریتانیا از همه خواستند تا اگر از نوع زهر یا احتمال وجود پادزهر اطلاعی دارند، آنها را مطلع سازند. طرف صحبت آنها بیشتر روسیه و ایتالیا بود. کشورهای زیادی از جمله ایران اعلام همکاری کردند. اما با مطرح شدن تالیوم رادیواکتیو و عدم وجود پادزهر برای آن، پزشکان و خانوادة قربانی از درمان ناامید شدند.
رسانهها در این بین، پروندههای تروری را که قربانیان توسط مأموران روسیه مسموم شده بودند، بار دیگر مطرح میکردند: ترور ویکتور یوشچنکو توسط سم دیوکسین، مدت کوتاهی قبل از انتخاب او به ریاست جمهوری اوکراین که منجر به قتل او نشد اما زخمهای عمیقی بر روی صورت او باقی گذاشت؛ ترور گئورگی مارکوف روزنامهنگار بلغاری در سال 1978 که به وسیله نوک چتر آلوده به سم ریسین بر روی پل واترلو لندن به قتل رسید؛ ترور رئیس سابق ک.گ.ب نیکلای فخلوف به وسیله تالیوم رادیواکتیو و ترور روزنامهنگار روس یوری اشچکوچکیخین به همین وسیله در سال 2006 که او هم در حال تحقیق بر روی بمبگذاریهای مسکو بود. در کنار اینها ترور آنا پولیت کوفسکایا و زلیم خان یاردانبیف مبارز چچنی، حلقه ترورهای سیاسی روسیه را تکمیل میکرد.
رسانهها اعلام میکردند دولت پوتین باز هم به قتلهای سریالی مشابه دورة جنگ سرد روی آورده است. در 21 نوامبر، شبکههای تلویزیونی، تصویری را از لیتونینکو منتشر کردند که او را با حالتی بسیار نزار روی تخت بیمارستان نشان میداد. با شروع مشکلات تنفسی، او را به واحد مراقبتهای ویژه منتقل کردند. آزمایش نمونههای ادرار او نشان داده بود میزان بالایی از پلونیوم 210 در بدن قربانی وجود دارد.
ماده بسیار رادیواکتیو و خطرناکی که پادزهری برای آن وجود ندارد و فقط در تأسیسات هستهای روسیه یافت میشود. شب 21 نوامبر، الکساندر لیتونینکو بعد از آن که آخرین حرفهایش را به دوست خود گولدفارب دیکته کرد، به کما فرورفت.
آخرین جملات او این بود: «تو ممکن است موفق شده باشی من را ساکت کنی، اما این سکوت، بهای سنگینی دارد. تو قبلا هم نشان دادهای که چقدر وحشی و بیقانونی. تو نشان دادهای که هیچ احترامی برای زندگی، آزادی و حقوق شهروندی قائل نیستی. تو ممکن است موفق شده باشی یک مرد را ساکت کنی.
اما صدای تمام اعتراضات علیه تو از سراسر جهان برای بقیة عمرت در گوشهایت فریاد خواهند زد. آقای پوتین. امیدوارم خدا تو را به خاطر کارهایی که نه تنها علیه من بلکه علیه روسیة عزیز و مردمش انجام دادهای، بیامرزد.» در ساعت21و22 دقیقه شب 23 نوامبر، الکساندر لیتونینکو جان باخت.
ولادیمیر پوتین که در آن زمان در اتحادیه اروپا به سر میبرد، در این مورد هیچ اظهارنظری نکرد. سخنگوی کاخ کرملین با رد ادعای دست داشتن روسیه، این موضوع را کاملا بیمعنی دانست و گفت: «این موضوع آنقدر ارزش ندارد تا کرملین رسما واکنش نشان دهد.» سخنگوی ولادیمیر پوتین در مورد این پرونده گفت: «این داستانی است که دادستان لندن باید به آن بپردازد، چون در آنجا اتفاق افتاده است. ولی مرگ یک انسان همیشه یک تراژدی است.»
اما موضوع رهبر حزب کمونیستهای پارلمان روسیه کاملا متفاوت بود. او در مورد دست داشتن روسیه گفت: «نمیتوانم این احتمال را رد کنم. لیتونینکو مدتها رهبران روسیه را تحریک میکرد و احتمالا اطلاعات محرمانهای هم داشت. پس حتما سرویس امنیتی ما تصمیم گرفت از شر او خلاص شود.» او همچنین به قانونی اشاره کرد که اخیرا در مجلس دوما تصویب شده بود و به رئیسجمهور اجازه میداد دستور چنین عملیات تروریستیای را بدهد.
پروندة الکساندر لیتونینکو با مشخص شدن پلونیوم 210 به عنوان قاتل، فعلا بسته شده است، ولی نکات مبهم زیادی وجود دارد که ممکن است حل نشده باقی بماند.
قضیة رابط ایتالیایی و اهمیت ماجرای رومانو پرودی، این که چرا لیتونینکو در حالی که آن مأموران روسی را نمیشناخت، با آنها ملاقات کرد؟ چگونگی آلوده شدن او با پلونیوم 210، دست داشتن پوتین در قتل این مأمور سابق و بالاخره نقش مرموزانة دوست صمیمی مقتول، الکس گولدفارب که در تمام لحظات در کنار مقتول بوده است. شاید بهتر باشد بدانید گولد فارب رئیس مؤسسه خیریة آزادی شهروندی است که مؤسسهای متعلق به بوریس برژوفسکی است.
جاسوسکشی
طی مراحل درمان الکساندر لیتونینکو 3 فرضیه دربارة علت مسمومیت او مطرح شد. در ابتدا با توجه به سرعت شروع علائم و استفراغهای شدید و غیرطبیعی، این فرضیه مطرح شد که علت مسمومیت، تالیوم بوده است.
تالیوم یک مادة بیرنگ، بیبو و بدون مزه است که در دهة 70 به عنوان یک داروی موشکش استفاده میشد، ولی به علت خطرات بالای آن از بازار جمعآوری شد. تالیوم مشکلات اعصاب محیطی و ریزش مو را در پی دارد و با توجه به تصاویر اولیة بیماری، ذهن پزشکان به سمت این ماده منحرف شد.
به تدریج با سرکوب شدن سیستم ایمنی قربانی و کاهش شدید گلبولهای سفید که تا نزدیک صفر رسید، دیگر، علائم مسمومیت با تالیوم قابل توجیه نبودند و تئوری عامل تالیوم رادیواکتیو مطرح شد. پزشکان برای لیتونینکو شانس بهبودی پنجاه ـ پنجاه متصور بودند و او را به واحد مراقبت ویژه منتقل کردند.
با مرگ لیتونینکو و بررسی دقیق بدن او، پزشکان متوجه وجود مادهای شدند که با دستگاههای معمولی ردیابی مواد رادیواکتیو قابل شناسایی نبود. پلونیوم 210، ماده رادیواکتیوی که در سال 1898 توسط ماری و پییر کوری کشف شد. این ماده اورانیوم غنیشدهای است که از تغلیظ اورانیوم در راکتورهای هستهای به دست میآید.
پلونیوم بسیار سمی است و 250 میلیون بار سمیتر از سیانور است. یعنی حتی ذرهای به اندازة یک غبار هم میتواند کشنده باشد. یک کپسول یک گرمی آن میتواند دمای حدود 500 درجه سانتیگراد ایجاد کند. پلونیوم 210 به خودی خود در طبیعت بسیار نادر است و باید آن را در راکتورها تولید کرد.
شوروی سابق از این ماده در پروژههای فضایی خود استفاده میکرد و در حال حاضر فقط وجود آن در راکتورهای روسیه گزارش شده است. اگرچه دانشمندان معتقدند می توان این ماده را در آزمایشگاهها هم تولید کرد، اما حمل و نقل آن، وسایل مخصوص میخواهد و قاتلان جاسوس سابق، حتما برای استفاده از این ماده به لابراتوارهای هستهای فوق پیشرفته دسترسی داشتهاند.
پلونیوم 210 نمیتواند از طریق تماس با پوست سالم آسیب برساند، بلکه حتما باید بلعیده شود یا استنشاق یا تزریق شود. با توجه به کوچک بودن حجم کشندة آن، احتمال استفاده از روشهای فوق برای دو مأمور ک.گ.ب که با لیتونینکو چای نوشیدند و ماریو اسکراملا که شاهد غذا خوردن او بود، به راحتی امکانپذیر بوده است.
پلونیوم 210 بعد از ورود به بدن، به مقدار زیاد ذرات آلفا تولید میکند که این ذرات به شدت برای سلولها خطرناک هستند. این ذرات به راحتی سلولها را از هم میشکافند یا در چرخة تقسیم آنها وارد شده و سریعا سرطان ایجاد میکنند؛ تومورهای سرطانزایی که به سرعت عمل میکنند. مقدار مساوی پلونیوم در مقایسه با رادیوم، پنج هزار بار بیشتر ذرات آلفا تولید میکند.
تاکنون فقط یک بار استفاده از پلونیوم 210 به عنوان سم گزارش شده است که آن هم در روسیه بوده و این کشور، جزئیات آن را عنوان نکرده است.
نیمهعمر پلونیوم در فضای آزاد 138 روز و نیمهعمر بیولوژیک آن در بدن 50 روز است. به همین دلیل، سمشناسان توانستند مقادیر بالای این ماده را 22 روز بعد از ترور، در بدن مقتول، اتاق هتل محل ملاقات، رستوران ژاپنی و منزل مسکونی او پیدا کنند.