نزدیکتر که رفتم، متوجه شدم که بین آنها بیشتر کلمه «طلا» مبادله میشود. پیش خودم گفتم «طبیعیه، این روزها تا چشم به هم بزنی قیمت سکه رفته بالا و روی همه قیمتها اثر میذاره. حتما همسایههای ما هم دارن در مورد قیمت سکه و طلا صحبت میکنن!» عزم کرده بودم از پلهها بروم پایین که یکی از آن دونفر که همسایه خوب ما و فرهنگی است، با اشاره دست از من دعوت کرد که در بحثشان شرکت کنم. راستش من که هیچوقت در بند قیمت سکه و طلا و اینجور چیزها نبودم، از ورود به این بحثها هراس داشتم اما اینبار دل به دریا زدم و به آن دونفر نزدیک شدم.
دیدم ای دل غافل بحث بیمه طلایی فرهنگیان است نه قیمت سکه و ارز و طلا و اینجور چیزها...؛ بگویی نگویی احساس گناه کردم. با اشتیاقی وصفناپذیر گوش به صحبتهای آنها سپردم. همسایه فرهنگی ما میگفت، پس از مدتها دوندگی، بیمه طلایی فرهنگیان که مدتی قطع شده بود، برقرار شده است اما همه اعتبار این بیمه چند تا برگ کوپن مانند است. اگر یک مریض مجبور باشد آزمایش انجام بدهد، عکس بگیرد و سونوگرافی و ام.آر.آی و اینجور چیزها داشته باشد، نصف این برگهها مصرف میشوند؛ یعنی همان اتفاقی که برای من افتاده است؛ دوبار سروکارم با آزمایشگاه و عکسبرداری و... افتاد و چند تا برگ بیمه طلاییام ته کشید. حالا که رفتم دفترچهام را تجدیدکنم، میگویند تامین اعتبار نشده و اصلا چرا به این زودی برگههای بیمه را تمام کردهای!؟
وقتی به حرفهای این همسایه گوش دادم اینطور نتیجهگیری کردم که او و همکارانش از این بعد باید بیماری را طوری از سربه بگذرانند که با اوراق محدود بیمه طلایی آنها جور در بیاید و به عبارت سادهتر قسطی بیمار شوند تا ناگهان نیاز به آزمایش، سونوگرافی، رادیولوژی و... نداشته باشند!... به هر حال یا شرکتهای بیمه خیلی ناخن خشک شدهاند یا واسطههای بیمه خرجشان زیاد شده که بیمه طلایی- که یک سروگردن بالاتر از بیمه معمولی است- به این روز افتاده است!
روزگاری بیمه شدگان معمولی حسرت بیمه طلایی را میخوردند اما حالا بیمههای طلایی همان کارایی بیمه معمولی را هم ندارند. انگار هرقدر قیمت طلا بالا میرود کارایی بیمههای طلایی پایین میآید!