برگمان جادوی تصویر را در ۹ سالگی با لنتر (فانوس خیال) که با آن شخصیتها و داستانهای خودش را خلق میکرد کشف کرد و این عشق به نور و تصویر او را پس از مدتی تحصیل در دانشگاه استکهلم، به دنیای تئاتر برد اما آن را تمام نکرد. وی در ۱۶ سالگی طی یک رژه در وایمار به ارتش نازی علاقمند شد و آنجا آدولف هیتلر را دید.
برگمان در دهه ۴۰ هم در تئاتر و هم در سینما مشغول بود. او به عنوان یکی از اعضای دپارتمان فیلمنامهنویسی، کارگردانی و تهیهکنندگی در بسیاری از شرکتهای کوچک تئاتری فعالیت میکرد.
اولین فیلمنامه او که به مرحله تولید نیز رسید در سال ۱۹۴۴ نوشته شد و پس از آن به کارگردانی فیلمهای کوچکی پرداخت. در میان کارهای اولیه او میتوان به زندان، بازی تابستانی، خاک اره و پولک اشاره کرد.
برگمان در سال۱۹۵۵، با فیلم لبخندهای یک شب تابستانی که فیلمی کمدی بود در مجامع بینالمللی سینمایی معرفی شد. این فیلم جایزه بهترین حس شاعرانه جشنواره فیلم کن را برای او به ارمغان آورد. برگمان، شهرت و اعتبار خود را با دو فیلم بعدیش؛ مهر هفتم و توت فرنگیهای وحشی به دست آورد.
هر دو فیلم هم نظر منتقدان را به سوی خود جلب کردند و هم گیشه خوبی داشتند. برگمان با توت فرنگیهای وحشی، برای اولین بار کاندیدای دریافت جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه هم شد.
چشمه باکره برگمان درباره پدر و مادری است که تصمیم دارند از قاتلین دخترشان انتقام بگیرند. این فیلم اسکار بهترین فیلم خارجیزبان سال ۱۹۶۱ را از آن برگمان کرد.
برگمان به دنبال این فیلم، شروع به ساخت سهگانهی خود کرد. در میان شیشه تاریک (دیگر فیلم خارجیزبان برنده اسکار)، نور زمستانی و سکوت، سهگانهای بودند که به تصویر کشید.
او ۶ دهه در سینما فعالیت کرد اما در سال ۱۹۷۶ وقتی که مشغول تمرین رقص مرگ آگوست استریندبرگ بود توسط دو پلیس مانند یک جنایتکار دستگیر شد و فعالیتهایش به خاطر یک پرونده قضایی در رابطه با فرار مالیاتی و ارائه اطلاعات نادرست درباره درآمدها مورد تهدید قرار گرفت.
او در جریان این پرونده بیتقصیر شناخته شد با این وجود به خاطر این اتفاقات دچار ضربه روحی جبرانناپذیری شد و در یک بیمارستان روانی بستری شد.
پروژههای در دست ساختش را معلق کرد و استودیوی فیلمسازیاش را بست و در تبعیدی خود خواسته، ۸ سال به آلمان رفت.
در سال ۱۹۷۸ برای جشن تولد ۶۰ سالگیاش به فارو بازگشت و کارش را در تئاتر شهر از سر گرفت. انستیتوی فیلم سوئد هم به افتخار این بازگشت جایزه سالانه اینگمار برگمان را تاسیس کرد اما با این وجود تا سال ۱۹۸۴ در مونیخ ماند.
برگمان پس از بازگشت از آلمان، فیلم فانی و الکساندر که خود برگمان آن را آخرین فیلم خود میدانست و در سال ۱۹۸۲ ساخته شد را کار کرد. فیلم ماجرای خواهر و برادری است که بسیار با هم صمیمی هستند و داستان آن در اوایل قرن بیستم در سوئد اتفاق میافتد. فیلم در اصل در چهار قسمت برای تلویزیون تهیه شده بود که در آمریکا زمان آن به ۱۸۸ دقیقه تقلیل یافت و پخش شد.
این فیلم برنده چهار جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم خارجیزبان شد. گرچه برگمان بعد از «فانی و الکساندر» به طور رسمی خود را از فیلمسازی بازنشسته کرد و گفت که میخواهد در تئاتر کار کند اما پس از آن برای تلویزیون سوئد چند فیلم ساخت و به کار تئاتر هم ادامه داد و چندین فیلمنامه نیز نوشت.
آخرین کار برگمان در مقام کارگردان یک فیلم تلویزیونی به نام سارابند در سال ۲۰۰۳ بود که تغییر یافته دو شخصیت اصلی صحنهای از یک ازدواج بود و آن را در ۸۴ سالگی ساخت.
اینگمار برگمان در سال ۲۰۰۶ یک عمل جراحی سنگین انجام داد و ژوئیه سال بعد وی و فیلمساز دیگری به نام مایکلآنجلو آنتونیونی در یک روز دار فانی را وداع گفتند.
برخی از افتخارات اینگمار برگمان:
- برندهٔ شیر طلایی جشنوارهٔ برلین برای فیلم توت فرنگیهای وحشی
- برندهٔ جایزهٔ ویژهٔ هیات داوران جشنوارهٔ کن برای فیلم مهر هفتم
- برندهٔ جایزهٔ ویژهٔ هیات داوران جشنوارهٔ ونیز برای فیلم چهره
- چهار بار نامزد دریافت نخل طلایی جشنوارهٔ کن
- پنج بار نامزد اسکار بهترین فیلمنامه
- سه بار نامزد اسکار بهترین کارگردانی
- نامزد اسکار بهترین فیلم سینمایی خارجی سال برای فیلم فریادها و نجواها
- نامزد اسکار بهترین فیلم سینمایی خارجی سال برای فیلم چشمه باکره و فانی و الکساندر - ۱۹۵۹ «فانی و
- نامزد اسکار بهترین فیلم سینمایی خارجی سال برای فیلم همچون در یک آینه - ۱۹۶۰
- برای فیلم چهره به چهره - ۱۹۷۵ نامزد اسکار بهترین کارگردانی
- جایزه ایروینگ تالبرگ از سوی آکادمی اسکار در سال ۱۹۷۰
برخی از آثار هنری اینگمار برگمان:
- بر عشق ما می بارد (۱۹۴۶)
- سرزمین آرزو (۱۹۴۷)
- زندان (۱۹۴۹)
- رازهای زنان (۱۹۵۳)
- تابستان با مونیکا (۱۹۵۳)
- خاک اره و پولک (۱۹۵۳)
- شب عریان (۱۹۵۴)
- درسی در عشق (۱۹۵۴)
- لبخندهای یک شب تابستانی (۱۹۵۵)
- مهر هفتم (۱۹۵۷)
- توت فرنگیهای وحشی (۱۹۵۷)
- چهره (۱۹۵۸)
- چشمه باکره (۱۹۶۰)
- چشم شیطان (۱۹۶۰)
- همچون در یک آینه (۱۹۶۱)
- نور زمستانی (۱۹۶۲)
- سکوت (۱۹۶۳)
- شرم (۱۹۶۸)
- پرسونا (۱۹۶۶)
- تماس (۱۹۷۱)
- فریادها و نجواها (۱۹۷۳)
- صحنه یک ازدواج (۱۹۷۴)
- فلوت جادویی (۱۹۷۵)
- چهره به چهره(۱۹۷۶)
- تخم مار(۱۹۷۷)
- سونات پاییزی (۱۹۷۸)
- فانی و الکساندر (۱۹۸۰)
- پس از تمرین (۱۹۸۰)
- ساراباند - ۲۰۰۳