«از نخل افتاد و گردنش شکست. تا به بیمارستان برسانندش، فوت شد. برای چیدن رطب، بالای یکی از نخل‌های بلند وسط باغ رفته بود که روزی پدربزرگش در نخلستان کاشته بود.»

نخلستان

همشهری آنلاین: این داستانی است کم و بیش تکراری، که هر سال در نخلستان‌های بوشهر و فصل برداشت محصول تکرار می‌شود و انگار گریزی از آن نیست. چرا که به‌خصوص در دو منطقه تنگستان و دشستان زندگی مردم با نخلستان و رطب و خرما چنان گره خورده که راه‌اصلی گذران زندگی بسیاری از محلی‌ها، تنها نخلستان است و محصولاتی که از آن به دست می‌آورند.

این را از نام‌های گوناگون و متفاوتی که مردم برنخل‌ها و محصولاتش می‌گذارند هم می‌توان فهمید. از کبکاب و خنزیری گرفته تا کنگا و قصب، اما برای غیر باغداران منطقه، نخل یک اسم بیشتر ندارد و محصولش هم همان یک خرماست.

 آفتاب نزده که تنگستانی‌ها زنبیل، حصیر و داس‌هایشان را بار ماشین می‌کنند و راهی نخلستان و به قول خودشان باغ و مُحله می‌شوند. «زارخِدِر زارع» هم مثل بقیه، نیسان آبی را روشن می‌کند و راه می‌افتد. سر راه دو کارگری را که شب قبل با آنها سر قیمت به توافق رسیده بود، سوار می‌کند. از آن موقع که یادش هست، در این روزهای گرم تابستان در گرگ و میش صبح از جاده پیچ در پیچ به باغ پدرش رسیده بود. سال‌هاست که خودش مالک نخلستان شده و سال به سال درخت‌هایش تنومند و بلندتر می‌شوند.  

به نخلستان زارع که می‌رسیم نکته جالبی می‌گوید؛ «برای غریبه‌ها تمام نخلستان‌ها شبیه به هم هستند، اما هر نخلداری از دور هم می‌تواند نخل‌های کوچک و بزرگ باغش را تشخیص دهد.» نیسان را داخل نخلستان خاموش می‌کند، بساط را گوشه‌ای از باغ روی حصیرها می‌ریزند و تا هوا گرم نشده دست به کار «چین کردن» رطب‌ها می‌شوند. زارخدر، اول از همه دست به کار می‌شود، آستین‌ها را بالا می‌زند، دستش را به یکی از همان نخل‌های بلند می‌گیرد؛ بسم‌اللهی می‌گوید و بالا می‌رود.

پرطاقت‌ترین مردان جهان را در این باغ‌های ایران ببینید

محصول در محصول

مردادماه، برای بوشهری‌ها چله بزرگ است و گرمایش هم گرمای خرماپزان. در گرمای ۵۰ درجه این منطقه از جنوب، میوه‌ها بر شاخه‌های نخل می‌رسد و بازارهای بوشهر پر از خارک، رطب و خرما می‌شود. اما از اواخر تیرماه است که نخلستان‌های منطقه بوشهر پررفت و آمد می‌شود؛ زمانی که «رطب‌چینی» فرا می‌رسد.

تا محصول برای بوشهری‌ها به خرما برسد، راه درازی را طی می‌کند؛ اواسط تیرماه خارک می‌شود، اواخر این ماه رطب به دست می‌آید و خرما هم که محصول روزهای آخر مردادماه و اوایل شهریورماه است. اما بعد از خرما شدن هم هنوز تازه‌هایی در راه است؛ نوبت قصب یا خرمای خشک است در اواخر شهریورماه. درست است که مرداد، ماه گرما و آتش نور خورشید در بوشهر است، تیرماه هم برای خودش گرمای زیادی دارد و هوا هم کاملا شرجی است، اما همه نخل‌داران در همین روزهای گرم و شرجی است که رطب‌چینان را بالای درخت می‌فرستند.

این‌جا یعنی نخلستان زارخدر زارع، در اهرم است؛ مرکز شهرستان تنگستان که با بوشهر ۴۵ کیلومتری فاصله دارد، جایی که رطب‌هایش در کل استان معروف است. در این روزهای گرم تیرماه تقریبا همه اعضای خانواده نخل‌داران برای رطب‌چینی می‌آیند. هرچند که این روزها دیگر کارگران روزمزد جای بعضی اعضای خانواده را گرفته‌اند و مثل سابق همه برای رطب‌چینی به نخلستان نمی‌آیند، اما دختر و داماد زارع از بوشهر آمده‌اند تا کمک دستی برای چیدن رطب باشند. داماد زارع در راه رسیدن به نخلستان از روزهای گذشته رطب‌چینی تعریف می‌کرد: «تا همین چند سال قبل، تابستان که شروع می‌شد، همه به باغ می‌آمدیم و آخر تابستان هم می‌رفتیم؛ به قول معروف ییلاق می‌کردیم. با برگ و شاخه همین درخت‌ها کپر می‌ساختیم و سه ماه در باغ می‌ماندیم.

چون هر ماهی از تابستان وقت چین کردن یکی از محصولات نخل است.» هر نخل‌داری بنا به بهترین محصولی که باغش می‌دهد، بیشترین سهم محصول را به یکی از انواع پحک، خارک، رطب، خرما و قصب اختصاص می‌دهد. زارخدر زارع، امسال هم بیشتر محصول نخل‌ها را رطب برداشت می‌کند.

پرطاقت‌ترین مردان جهان را در این باغ‌های ایران ببینید

نخل من کجاست؟

بیشتر اعضای خانواده سراغ چیدن رطب از نخل‌های کوتاه‌تر می‌روند. صاحب باغ و یکی از کارگرها پَرونگ‌ها را بر می‌دارند و آماده بالارفتن از نخل‌های بلند می‌شوند. پَرونگ کمربند بافته شده بزرگی است که تنها به کمک آن می‌شود از نخل بلند بالا رفت. نخل‌هایی که ارتفاع آنها به ۱۰ متر هم می‌رسد. زارع، قلاب یکی از سرهای پرونگ را دور نخل می‌چرخاند و دو سر را در پهلوی خودش به هم وصل می‌کند.

او و نخل داخل دایره پرونگ می‌مانند. برای بالارفتن باید به این کمربند تکیه کرد، پاها را روی تنه و برآمدگی‌های تنه درخت گذاشت و مثل پله بالا رفت. این برآمدگی‌ها محل اتصال شاخه‌های هرس شده به تنه نخل بوده، که محلی‌ها به آن تاپول می‌گویند.

هرقدر تاپول‌ها برآمده‌تر باشد، کار بالا رفتن هم ساده‌تر است. بدون تمرین و تجربه نمی‌توان حتی یک متر هم از آن بالا رفت. خوشه‌های رطب که محلی‌ها به آن «پنگ» می‌گویند، در بلندترین نقطه درخت و از زیر برگ‌های نخل بیرون آمده. دستش را داخل شاخه‌ای که خوشه میوه‌ها به آن آویزان است، می‌کند و یکی یکی رطب‌ها را جدا می‌کند و داخل سبد حصیری که به یکی از شاخه‌ها آویزان کرده، می‌ریزد. سبد که پر شد، آن را از بندش گرفته و پایین می‌فرستد.

فاطمه خانم، همسر زارخدر، سبد را  می‌گیرد و داخل سطل‌های پلاستیکی خالی می‌کند. بعد از ۳۵ سالی که از ازدواجش می‌گذرد، کارش را خوب بلد است. سلطل را کنار بقیه سطل‌های پر شده کنار کپر می‌گذارد. اما کار زن‌ها در مراسم رطب‌چینی محدود به پرکردن سطل و چیدن رطب از درخت‌های کوتاه نیست. تا چند سال قبل زمانی که کارگر کم بود و باید رطب‌ها به موقع چیده می‌شد، بعضی زن‌ها هم از نخل بالا می‌رفتند. امروز کمتر زنی حاضر می‌شود این کار را بکند، آنها هم که این کار را خوب بلد بودند، دیگر توان بالا رفتن ندارند.

زارع، تمام رطب‌های درخت را که می‌چیند، با داس آخرین شاخه خالی شده را هم می‌زند و پایین می‌آید. نخلی را در وسط نخلستان که ارتفاعش به ۲۰ متر می‌رسد، نشان می‌دهیم و می‌پرسیم: «از آن هم بالا می‌روید؟» لبخند می‌زند: «نخل‌های آن طرف را خدابیامرز پدربزرگم کاشته بود و باید ۱۵۰ سال عمر داشته باشند. خیلی بلندند.

جوان‌تر که بودم راحت‌تر می‌رفتم. اگر بیفتم، تمام کارهای باغ می‌ماند.» ساعت ده‌صبح است و رطب‌چین‌ها دست‌ها را می‌شویند تا کنار کپر چاشت بخورند. هوا رو به گرماست و فاطمه خانم سفره نان محلی، سبزی پرپنه (خرفه) و لیمو ترش زیر سایه نخل‌ها پهن کرده.

این صبحانه میان باغداران خیلی محبوب است. همه دور سفره می‌نشینند و از وضعیت رطب امسال و نخل‌های انتهای باغ که هنوز چیده نشده حرف می‌زنند. صبحانه که تمام می‌شود فاطمه خانم چای می‌ریزد و می‌گوید: «توی این هوا فقط چای تشنگی را از آدم می‌گیرد.»  

نوشیدن چای که تمام می‌شود، همه سراغ باقی رطب‌چینی می‌روند، تقریبا تا ساعت دو بعدازظهر باید کار کنند. زارع، با پرونگ از نخل بلند دیگری بالا می‌رود. چند نخل‌ آن طرف‌تر، یکی از نخل‌دارهای همسایه هم پرونگ به کمر است، چیزی می‌گوید و هر دو بلند می‌خندند. اینجا مرزی و دیواری میان نخلستان‌ها نیست. فقط خود اهالی نخلستان می‌دانند که باغ آنها تا کجاست.

نخل‌های نر و ماده

نخلستان‌های اینجا هر کدام اسمی دارند و برای خودشان هویتی؛ بعضی را مثل «عالی غلامی» و «گلچمن» به اسم صاحبانشان صدا می‌زنند، بعضی را بنابر موقعیت باغ به اسم‌هایی مثل «فرتُل» (تل بلند) یا «جای باغ» می‌شناسند و بعضی را هم «بند سی سی» می‌نامند که نامش را از یکی از نخل‌های بزرگ باغ گرفته‌اند. نخلستان‌های اهرم، معمولا بین ۵۰ تا ۶۰ هزار درخت و به قول زارع «بنه مو» دارند. حتی محصولات باغ‌های همسایه هم ممکن است متفاوت از هم باشند، چه برسد به محصولات تمام منطقه.

زارخدر زارع می‌گوید: «توی استان بوشهر چند منطقه مهم برای نخلستان داریم، تنگستان، دشتستان، آبپخش، تنگ ارم و فاریاب که هر کدام از این نخلستان‌ها به غیر از محصولاتی که با همه جا مشترک دارند، محصولی هم دارند که مخصوص خودشان است؛ مثلا در نخلستان‌های منطقه تنگ ارم و فاریاب بیشتر محصولات نخل‌ها به شکل قصب یا همان خرمای خشک برداشت می‌شود. اینجا هم بیشتر محصول را رطب برداشت می‌کنند. دشتستان همیشه بیشتر از تنگستان محصول می‌دهد، اما کیفیت محصولات ما بهتر است.»

بوشهری‌ها برای انواع نخل اسامی مختلفی دارند. حدود ۹۰ درصد درخت‌های اهرم از نوع نخل کبکاب است که رطب و خرمای این نوع نخل معروف‌ترین محصول منطقه است. به درخت‌های غیرکبکاب خاصه می‌گویند و بِریم، شیخالی، شهابی، شکر، گنتار، سمرون و خنیزی از انواع آنهاست. هر نخلی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال عمر می‌کند و تقریبا هشت سال پس از آنکه کاشته شد، به محصول‌دهی می‌نشیند. اگرچه زمان به شکوفه نشستن درخت‌ها بستگی به گرمای هوا و میزان آبی که به پای آنها می‌رود دارد اما باغ زارع مثل نخلستان دیگر تنگستانی‌ها بهمن و اسفند به شکوفه می‌نشیند.

محلی‌ها به شکوفه نخل طاره می‌گویند. تقریبا ده روز بعد از آنکه نخل‌ها طاره کردند و باز شد، زمان گرده‌افشانی و بارور شدن درخت‌ها فرا می‌رسد. اما نخل معمولا به شکل طبیعی گرده‌افشانی نمی‌کند و باید به صورت دستی این کار را کرد یا به قول محلی‌ها بو داد. طاره باز شده نر را داخل خوشه‌های درخت‌های ماده می‌گذارند و درخت ماده بارور می‌شود.

این کار تقریبا ده روز بعد از به شکوفه نشستن درخت‌ها شروع می‌شود که دیگر چیزی شبیه میوه جای طاره را گرفته. یکی از رطب‌چین‌های نخلستان زارع که سبدش را داخل سطل کنار چپر خالی می‌کند، می‌گوید: «وقتی برگ طاره‌ها ریخت، تبدیل به پحک می‌شود. برای آنکه درخت را بو بدهیم یک پحک نر بر می‌داریم، بالای یکی از درخت‌های ماده می‌رویم و آن را داخل یک پنگ (خوشه) ماده که پر از پحک است، می‌گذاریم. بعدش با برگ نخل یا «پیش» این کار را می‌کنیم.» اما همه درخت‌ها را هم نمی‌توان به شکل دستی بارور کرد و به خاطر ارتفاع آنها جریان باد این کار را انجام می‌دهد و کسی برای بارور کردن آنها خطر نمی‌کند.

فقط ده درصد نخل‌های یک نخلستان نر است، اما اینقدر این درخت‌های نر و ماده به هم شبیه‌اند که فقط خود نخل‌دارها می‌توانند آنها را از هم تشخیص دهند. اما یک راه ساده تشخیص دادن، بچه نخل‌هایی هستند که از تنه درختان ماده رشد می‌کنند و محلی‌ها به آنها دیمیت می‌گویند. دیمیت‌ها را بعد از آنکه کمی بزرگ شدند، از تنه درخت ماده جدا می‌کنند و در خاک می‌کارند تا تقریبا هشت سال بعد خودشان به محصول‌دهی می‌رسند.

اما هنوز بعد از بو دادن، یک مرحله دیگر هم باقی مانده؛ وقتی پنگ پحک‌ها (خوشه میوه نخل) بزرگ و زرد و قرمز شد و در حال تبدیل شدن به خارک است، سنگین می‌شود.

ممکن است وزنش آنقدر زیاد شود که شاخه را بشکند و زمین بیفتد. به همین خاطر نخل‌داران آنها را «کنه» می‌زنند. بعضی هم به این مرحله «کر کردن» می‌گویند. باید باز هم از نخل بالا رفت و با داس روی شاخه‌های کلفت درخت حفره‌ای درست کرد و خوشه‌های سنگین و پر از میوه را روی آنها گذاشت. قبل از چیدن محصول نخل، این آخرین باری است که صاحب نخلستان یا مردانی که برای کار استخدام شده‌اند، از درخت‌های بلند بالا می‌روند.

پرطاقت‌ترین مردان جهان را در این باغ‌های ایران ببینید

احتیاط، خطر سقوط!

قد یک درخت نخل حدود هفت تا ده متر است، اما نخل‌هایی هم هستند که ارتفاع‌شان به ۳۵ متر می‌رسد. البته این روزها کسی چندان جرات بالارفتن از نخل‌های بلند را ندارد. به‌خصوص جوان‌هایی که به عنوان کارگر برای چیدن محصول ساعتی استخدام می‌شوند که اصلا خطر نمی‌کنند. 

یکی از کارگرها می‌گوید: «تقریبا هر سال فصل چیدن محصول می‌شنویم که یکی از نخل افتاده و مرده، حالا این غیر از آنهایی است که می‌افتند و خدا را شکر، خوب می‌شوند. چند سال قبل یکی از عموهایم از نخل افتاد و گردنش شکست تا برسانیمش بوشهر فوت کرد. کسی که از بالای نخل‌های بلند و به پشت بیفتد، حتما قطع نخاع می‌شود، اما اگر از درخت‌های کوتاه‌تر بیفتی ممکن است، دست و پایت بشکند.»

بیشتر، خود پیرمردهای صاحب باغ‌اند که هنوز هم از درخت‌های بلند بالا می‌روند و خطر می‌کنند چون رزق و روزی‌شان به همین میوه‌های قرمز و قهوه‌ای بستگی دارد که اگر کسی آنها را نچیند، همان بالا روی نخل خشک می‌شوند و می‌مانند. زارع می‌گوید: «با اینکه در یک جاهایی از منطقه برای چیدن میوه نخل از بالابر استفاده می‌شود، اما نمی‌ارزد که بالابر بخرید چون بعضی نخل‌ها آنقدر بلندند که بالابر هم جواب نمی‌دهد و باز هم میوه درختان بلند نچیده می‌ماند. غیر از این، خرید یا حتی اجاره آنها هم گران است و با پولی که از فروش رطب و خرما دستمان را می‌گیرد، گرفتن این بالابرها خیلی صرف نمی‌کند.»

تنها، کنار چپر

آخرین مرحله از چین کردن نخل‌ها، فروش محصولات است. فروش میوه‌های نخل به شکل رطب بیشتر مقرون به صرفه است. به همین خاطر بیشتر نخل‌داران ترجیح می‌دهند که رطب بچینند. به قول زارخدر زارع، رطب با برکت‌تر هم هست. چون رطب آبدارتر از خرما و سنگین‌تر است. می‌گوید: «نخلی که رطبش ۳۵ کیلو باشد، اگر دیرچینش کنیم و خرما شود، بیشتر از ۳۰ کیلو محصول نمی‌شود. شیره‌اش خشک می‌شود و بعضی هم که زودتر رسیده‌اند خشک می‌شوند و از درخت می‌افتند.» جدای از تفاوت‌های میوه رطب و خرما، فروش آنها هم راحت‌تر است. نخل‌داران همه محصولات رطب را یک‌جا به عامل می‌فروشند و پولش را هم یکجا، دو سه ماه بعد تقریبا در شهریور و مهرماه تحویل می‌گیرند.

رطب‌ها را سطل سطل تحویل بنگاهی می‌دهند و می‌گیرند. از همان‌جا رطب‌ها را به سردخانه می‌برند و بسته‌بندی می‌کنند. اما خرماها چون خشک‌تر هستند، در نخلستان و زیردرخت‌ها داخل کارتون می‌شوند و خود باغدارها آنها را به میدان می‌برند یا لب جاده و کنار چپرها به فروش می‌رسند. به همین خاطر پول فروش خرما چندان به چشم نمی‌آید. هر نخل به طور متوسط در هر سال بین ۳۵ تا ۵۰ کیلو میوه می‌دهد. اگر هر نخلستان حدود ۶۰ هزار نخل هم داشته باشد و همه آنها هم محصول خوب دهند، در هر سال هر نخلستان تا ۲۰۰ تن میوه می‌دهد.

اما در چند سال اخیر هم به دلیل کم‌آبی و هم گرد و غبارهای منطقه جنوب، برداشت محصول چندان رضایت‌بخش نبوده. هر محصولی که از درخت‌ها به دست بیاید، بد یا خوب، بهترین‌ها و آنها که له نشده‌اند به بازار فرستاده می‌شوند یا در کنار کپرها و لب جاده به فروش می‌رسند. اما رطب‌های نه چندان سالم راهی آشپزخانه باغداران می‌شوند.

پرطاقت‌ترین مردان جهان را در این باغ‌های ایران ببینید

نوشابه با طعم رطب

ارتباط مردان باغدار با نخل، رطب و خرما با پایان فصل چین که تمام می‌شود، نوبت به زنان می‌رسد؛ پس از اتمام کارهای باغ، برای زنان باغدار بوشهری تازه آغاز ماجراست. کلوچه، حلوا خرما و رنگینک از معروف‌ترین خوردنی‌های مرتبط با رطب است که زن‌های تنگستانی در خانه درست می‌کنند. علاوه بر این خوراکی‌های مشهور، خرما را خشک هم می‌کنند تا در فصل‌هایی که رطب تازه در دسترس نیست، از آن استفاده کنند.

بخشی از خارک‌های نه چندان مرغوب را هم می‌پزند. این خارک پخته‌ها خشک هستند و در فضای باز هم فاسد نمی‌شوند. اما متفاوت‌ترین محصول نوشیدنی مرتبط با نخل، نوعی آبمیوه و نوشابه به اسم کسدی است که از قصب و در کارخانه‌های خارج از بوشهر ساخته می‌شود و یکی از خوشمزه‌ترین نوشابه‌ها هستند. اصولا باغداران بوشهری هیچ محصولی را که مرتبط با نخل باشد، بدون استفاده نمی‌گذارند. لیف و تاپول را در آتش می‌ریزند، با برگ و پیش‌های درخت زیرانداز و حصیر می‌بافند.

از شاخه و تنه درخت در نخلستان چپر می‌زنند. حتی خارک‌های بی‌طعم هم در آنجا بدون استفاده نیستند و آنها را برای گوسفندان می‌ریزند. نخل برای نخل‌دارها همه زندگی‌شان است. نه تنها در ماه‌های مختلف و با تنوعی شگفت‌انگیز، میوه‌های متفاوتی می‌دهد که هر کدام‌شان قدر و منزلتی خاص خود دارند، بلکه از همین میوه‌ها خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های مختلفی به‌وجود می‌آید تا بازارشان همیشه گرم بماند.

کد خبر 770794
منبع: سرزمین من

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسین IR ۲۱:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
    6 0
    چه عالی👌🌺🌺🌺
  • IR ۱۴:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۳
    4 1
    ممنون از اطلاعات خوبتون بسیار عالی