دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۹:۵۷
۰ نفر

عباس تربن: «آنان / با بیشترین بام / کمترین برف را دارند / و من با کمترین بام / بیشترین برف را»

گاهی زمستان آن‌قدر سرد می‌شود و پر برف که آدم دلش سرریز می‌شود از حرف. حرف‌هایی که سال‌ها در دل ابرهای تیره خانه کرده و ناگهان باریدن گرفته‌اند تا همه‌جا را سفید کنند با حضورشان. «در یک زمستان» مجموعه‌ای از این‌دست حرف‌های یکدست عمران صلاحی است که  قالب شعر به خود گرفته. ویژگی مشترک شعرهای این مجموعه از نظر ظاهر این است که همه در طول یک زمستان سروده شده‌اند؛ 06 شعر در فاصلۀ 90 روز و برای همین است که شاعر عنوان «در یک زمستان» را برای مجموعه‌اش انتخاب کرده.
خیلی از شعرهای« در یک زمستان» چنان سردند که آدم می‌ترسد بی‌کلاه و دستکش به سراغشان برود. برای آدم‌های نازک نارنجی‌ای مثل من، روبه‌رو شدن با بعضی شعرها مستلزم داشتن دلی شیر و روحی آماده است:

«هوا چنان سرد است
که سرما را حس نمی‌کنم
و زخم چنان گرم است
که درد را...»

اما همۀ شعرهای این مجموعه به این سردی نیست. در بعضی شعرها حتی می‌توان ردپایی از امید و شاخه‌ای از گل آتش پیدا کرد:

«می‌آیی با طبل و آتش
می‌تارانی تاریکی و ترس را
کند می‌شود دندان سرما و گرگ...»

یا حتی شعرهای لطیفی که می‌توان به پشت‌گرمی و دلگرمی‌شان، طولانی‌ترین زمستان‌ها را هم به سلامت پشت‌سر گذاشت، حتی اگر «سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت...». به این نمونۀ موفق نگاه کنید که چگونه در آن، کلمات به شکلی زیبا و هماهنگ کنار هم نشسته‌اند:

« جاده به مهتاب و درخت به آب
چنان پیوسته نیست
که من به تو
سبزه به نسیم و درخت به سیم
چنان پیوسته نیست
که من به تو»

بخش دوم مجموعۀ در یک زمستان شامل 23 شعر است که در ماه‌ها و سال‌های دیگر سروده شده‌اند و البته  همه‌شان مثل 06 شعر پیش از خود، قالب سپید دارند.

* در یک زمستان
* سرودۀ عمران صلاحی
* انتشارات نوید شیراز
* 1500 تومان

کد خبر 85422

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز