دفاع مقدس
-
در زخمیترین شهر ایران هنوز گلوله از دیوار بیرون میکشند
اینجا آبادان است؛ شهری که زمانی پس از تهران پرجمعیتترین شهر کشور بود و تا پیش از تهاجم عراق یکی از آبادترین شهرهای ایران. در آخرین روزهای شهریور ۱۳۵۹ آرامش این شهر که خلیجفارس به همراه رودهای بهمنشیر، کارون و اروند، چون جزیرهای در آغوشش گرفتهاند، در هم ریخت.
-
ماجرای پیشنهاد غیرمنتظره ارامنه محله سنایی به جانبازان گردان شهادت | ما هم عباس(ع) را دوست داریم
محله سنایی ساکنان زرتشتی و مسیحی فراوانی دارد و همه آنها پای ثابت مجالس چهارشنبه شبهای بیتالعباس(ع) شدهاند.
-
پیرغلامی که هنگام خیاطی نوحه میخواند و گریه میکرد
مردم بازار بهخصوص اهالی پاچنار هیچوقت نام حاج حسین خلج شیرین، شاعر اهلبیت و پیرغلام حسینی را از یاد نمیبرند. پیرمردی که همیشه شال سبز راهراه بر گردن میانداخت و همینطور که در کنار چرخ خیاطی مشغول کار بود، اشعار خود را در وصف ائمه اطهار(ع) زمزمه میکرد.
-
گفت و گو با عکاسی که در جماران ازدواج کرد | امام گفت با هم مهربان باشید
منوچهر قلمچی بیش از ۳۰سال است که برای مطبوعات عکاسی میکند. یکی از افتخارات او و همسرش جاری شدن صیغه عقد آنها توسط امام راحل(ره) بوده است.
-
دیدار با خانواده شهید سرلشکر حسن آبشناسان | موقع شهادت ۱۷۰ تومان در حسابش بود | پاداشهایش را به فقرا میداد
زندهیاد شهید حسن آبشناسان فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهداء(ع) و فرمانده لشکر ۲۳ هوابرد نیروی مخصوص، (کلاهسبزها) همچون شهدای برجسته و شاخص دوران هشت سال دفاع مقدس و غائله کردستان نقش ارزندهای در دفاع میهن عزیزمان داشته است.
-
امیرعبداللهیان: عاملان جنایت سردشت را نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم | عوامل و آمران آنها باید پاسخگوی اعمال غیرانسانی خود باشند
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به مراسم گرامی داشت قربانیان حمله شیمیایی به شهر سردشت پیامی ارسال کرد.
-
دیدار با خانواده شهید اربابی | قربان تو مادر شهید بروم که سعید هم پیدا شد
کربلای ۵ است و خبر شهادت علی و مهدی رضاییان و فرشادی و سعید با هم میآید. ۲۳ دیماه ۶۵ محله غوغا میشود اما پیکر سعید بر نمیگردد. سخت است چشم انتظاری، سخت است ۲ ماه انتظار برای مادر و پدری که میدانند پسرشان شهید شده اما خبری از آمدنش نیست.
-
خاطرات برادر مسیح کردستان از انقلاب ۵۷ تا دفاع مقدس | نقشه «میرزا» برای نجات رهبر معظم انقلاب از دست ساواک
خانواده بروجردی که با مصاحبههای معمول آشنایی دارند و چندبار در برابر خبرنگاران به توضیح خاطرات برادر شهیدشان پرداختهاند، صحبت را با این جمله آغاز میکنند که «میرزا را نه ما شناختیم و نه هیچکس دیگر. فقط خدا بود که میدانست چه گوهری آفریده است.»
-
«خزانه» در ذهن خیلیها به فوتبال و خاطراتش گره خورده است
محله نوستالژیهای فوتبالی | نامداران این تکه از پایتخت را بشناسید
محله خزانه بخارایی دیدنی و نتیجه رشد پرشتاب تهران در دهههای۳۰و ۴۰ است. اگر چه این محله در طرح جامع سال۱۳۴۶ نقشی در شهر ایفا نمیکرد اما یکباره به محلهای شناختهشده در جنوب تهران و پایتخت تبدیل شد که در این میان، فوتبالیستها نقش پررنگی در معرفی آن داشتند.
-
دلتنگیهای خانواده شهید زمانی نیه | لطفا بر سردر کوچهمان تابلو مادرشهید گمنام نصب کنید
در عبور از کوچهپسکوچههای عاشقی منطقه به محله سیمتریجی رسیدیم. این بار تقدیر این بود که مهمان خانه و خانواده شهید خلیل زمانینیه شویم. تقویم روز سیزدهم اردیبهشت را نشان میداد؛ روزی که خلیل سالها منتظرش بود.
-
گفتوگو با فرزند سرلشگر شهید مسعود نیاکی | میگفت جایی دفنم کنید که برای ارتش هزینه نداشته باشد
شهید سرلشگر مسعود نیاکی یکی از فرماندهان دلیر ارتش در سالهای دفاع مقدس بود که در آن دوران یکی از قویترین لشگرهای زرهی خاورمیانه را فرماندهی میکرد. رامین نیاکی، فرزند شهید نیاکی به مناسبت هفته دفاع مقدس از خاطرات پدرش می گوید.
-
دیدار با خانواده شهید کبورانی ۲۶سال بعد از شهادت | ۵ نوار روضه و مداحی برایمان به یادگار گذاشت
علی قبل از رفتن به جبههها ۵ نوار نوحه و مدیحهسرایی روضه حضرت زهرا(س) و حضرت رقیه(س) با نوای خودش را پشت آیینه خانه به یادگار گذاشت. من پس از شهادتش متوجه این موضوع شدم. هنوز هم وقتی دلم میگیرد با گوش دادن به این نوا آرام میشوم.
-
دیدار با خانواده شهید علیاکبر رؤیایی | گفت اگر دیر برسید مرا در قطعه شهدای گمنام دفن میکنند
ادب و متانت علیاکبر به گونهای بود که مادر همواره از او به نیکی یاد میکرد. هیچکدام از اهل خانه بیتابی مادر در فراق علیاکبر را با صدای بلند نشنیدند، زیرا او در خلوت خود و به آرامی برای فرزند شهیدش اشک میریخت و شاید با ریختن این اشکها از او میخواست تا شفیع او در روز محشر شود.
-
دیدار با پدر و مادر شهید داود بازبندی
با دستان حنا بسته شهید شد | گفت بعد از شهادتم در محله شیرینی پخش کنید
این هفته به منطقه ۱۰ و محله حاجیان رفتیم و مهمان خانواده شهید «داود بازبندی» شدیم. در گذر از کوچهپسکوچههای خیابان ۱۶متری امیری به خیابان ۱۳متری حاجیان رسیدیم. زنگ پلاک ۴۳ را که به صدا درآوردیم خانواده شهید با روی باز به استقبالمان آمدند.
-
پای خاطرات خانواده شهید گلنار مهابادی | حسین، مکانیک جبههها بود
گشت و گذار در کوچههای عاشقی منطقه ۱۰ این بار ما را به در خانه شهید «حسین گلنارمهابادی» رساند و «فاطمه ذاکرزاده» به همراه فرزندانش میزبان ما شد. سفرهای از احساس برایمان پهن کرد و از ناگفتههای فرزند شهیدش گفت.
-
پخت نان بعد از ورزش صبحگاهی | نان لواش حاجی بخشایش در جبهههای جنوب
حاج «صمد فرشاد بخشایش» ساکن و کاسب خیابان دامپزشکی با ۸۳ سال سن ۵۰ سال است که در محله نانوایی دارد. او پدر شهید «جواد بخشایش» و جانباز شیمیایی «داود بخشایش» است.
-
دیدار با خانواده شهیدان عقابنشین
کوچ ۱۱ پرنده عاشق از کوت عبدالله | رمضان، ۲ ماه بعد از بازگشتش به شهادت رسید
رمضان عقاب نشین، برادر کوچک حسن هم در دوران جنگ به جبههها اعزام شد. با پایان یافتن دوران جنگ و بازگشت به خانه بیماری بر او غالب شد. پس از پیگیریهای مکرر پزشک معالج نتیجه نهایی که حکایت از شیمیایی شدن این جوان داشت، را اعلام کرد.
-
پای خاطرات اصلان غیاثوند که در عملیات بیتالمقدس جانباز شد | از بیمارستان به جبهه فرار کردم!
اگرچه سالهاست جنگ تمام شده اما برای او همچنان مبارزه ادامه دارد، فقط سنگرها تغییر کرده و به گفته خودش حالا فرهنگ بومی ما مورد تهاجم قرار گرفته و این مبارزه به مراتب بزرگتر است.
-
مادری با ۴۰ سال چشم انتظاری | میدانم بالاخره خبری از محمود میرسد
ایران تاجشالی، مادر شهید جاویدالاثر محمود امیری، از ساکنان محله دستغیب سالهاست منتظر آمدن فرزندش است. در گزارش این هفته پای صحبت وی نشستیم تا دلتنگیهایش را بشنویم.
-
ماجرای رزمنده ای که در جبهه مرد شد
محسن محمدی یکی از آن رزمنده هایی است که در نوجوانی و دور از چشم والدین راهی جبهه شد و حالا در ۴۲ سالگی خاطرات آن روزها را مرور می کند.
-
مادر شهید صادقی جعفری از دلتنگیهایش میگوید | عباس همه چیزش را با مردم قسمت میکرد
با روی گشاده حرف میزند، هرچند حالش چندان خوب نیست، این روزها کمر و پاهایش همراهان خوبی برایش نیستند، چشمانش هم منتظر بهانهاند تا برای عباس دلتنگی کنند.
-
سنگ بنای محله برخورداری را باجمالوها گذاشتند | ماجرای چراغداران و چوپان فداکار
محله برخورداری یکی از محلههای قدیمی در جنوب غرب تهران و در محدوده منطقه١٧ است که در تاریخچه شکلگیری آن نکات جالبی وجود دارد.
-
دیدار با مادر و همسر شهیدی که ۱۸ سال انتظار کشید | میان تابوت شهدا دنبال عبدالله میگشتم
یک دنیا حرف دارد از شوهر و پسری که او را همسر و مادر شهید کردند. آلبوم خانوادگیاش را میآورد و با ورق زدن هر برگ آن خاطره کهنهای که در گوشه ذهنش خاک خورده دوباره زنده میشود.
-
دیدار با خانواده شهید محسن قنبری
۳۰ سال انتظار برای بازگشت محسن | یک پایمان بیمارستان بود و یک پایمان معراج شهدا
اسرا که آزاد شدند کلی ذوق داشت برای دیدن دوباره محسن، برای اینکه دوباره قامت بلند پسرش در قاب چهارطاق خانه ظاهر شود.
-
مادران انتظار | فرهاد به خاطر تازه عروس برمیگردد | ۲۷ سال است، بوی کباب به دلم چنگ میزند | سیاوش، اگر بیاید خبرم میکند
مادرانی هستند که سالها چشم به راه فرزند برومندشان دوختهاند و امید دیدار را در وجود خود زنده نگه میدارند و بد به دل راه نمیدهند که دیدار تازهای با فرزندشان نداشته باشند. آنها خود سرباز بینشانند همچون پسران رزمندهشان. گفتوگو با ۳ مادر هممحلهای را که چشم به راه پسران رزمندهشان دارند بخوانید.
-
دلتنگیهای مادر شهیدان منصور، محسن و مجید | پارتیبازیها دلمان را میشکند
در خانه کوچکی در محله شهرک فرهنگیان، با خانوادهای روبهرو شدیم که سه فرزند برومند خود را در راه دفاع از کشور و آزادی و استقلالش تقدیم کرده است و اکنون بدون چشمداشت و امتیازطلبی، به زندگی ساده و شرافتمندانه خود مشغولند.
-
خاطره مجری معروف تلویزیون از برادر شهیدش
برنامه «مادران چشم به راه» که در فرهنگسرای شفق برگزار شد یک مهمان ویژه داشت؛ حسن سلطانی مجری نام آشنای رادیو و تلویزیون که اجرای برنامه را بر عهده داشت و دست بر قضا برادر شهید است.
-
حکایت پدری که بعد از شهادت پسرش نویسنده شد
این بار در کوچهپسکوچههای عاشقی در خانه شهید سید جمالالدین شرق آزادی میرویم تا مهمان سید جواد شرق آزادی و فاطمه احمدی، پدر و مادر این دلاور مرد گلگون کفن منطقه ۱۰ شویم.
-
تصاویر دیده نشده از عملیات آزادسازی خرمشهر | این تصاویر در ساعات عملیات ثبت شده است
روزهای ابتدایی خرداد ۱۳۶۱ یکی از به یاد ماندنی ترین روزهای تاریخ پر افتخار ملت ایران است؛ روزی که صدایی جادویی از پشت رادیو، بلند و رسا می گفت: «خرمشهر آزاد شد».
-
راز خاکسپاری دو برادر شهید در تهران
کوچههای مزین به نام شهدا را یک به یک جستوجو میکنیم تا سراغ از خانواده شیرمردان ایران زمین و شهیدان منطقه را بگیریم. این بار در روزهای پایانی بهار مهمان خانه شهیدان مسعود و محسن تقیزاده شدیم تا زندگینامه این لالههای گلگون کفن منطقه ۱۰ تهران را مرور کنیم.