یک دنیا قد!
هر روز که از خواب بلند میشم، قدم بلندتر میشه! طوری که احساس میکنم عین زرافه شدم . به قول مامان زدم رو دست نردبون خونه همسایه! هر چه بیشتر به قدم اضافه میشه، بیشتر از همه چیز و همه کس فاصله میگیرم.
هر کس بخواد نیگام کنه، باید سرش رو بالا بگیره تا باهام حرف بزنه. ولی زود سرش رو میاندازه پایین، چون گردنش درد میگیره و خسته میشه! چه قدر از همه دور شدم. انگار من توی یه دنیا هستم و بقیه توی دنیای دیگه. همیشه باید آخر کلاس بشینم، چرا؟! چون مزاحم دید همکلاسیهای محترم نشم! ولی از یک بابت بلندی قدم خوبی هم داره، اونم اینه که من بیشتر تو آسمونام و با پرندهها دوست شدم و کمتر روی زمین سیر میکنم!
ائده محتشمینژاد، خبرنگار افتخاری از تهران
عکس : توحید شیری، ارومیه
فراموش شدهها
یکی بود، یکی نبود. روز و روزگاری در شهر و دیاری، دو تا دختر بودند که تازه با هم دوست شده بودند. یکی، دو سالی گذشت و روز به روز دوستیشان مستحکمتر شد، تا آنجا که دل کندن برایشان ناممکنترین کار دنیا بود. دست بر قضا، روزگار روی خوش را از آنها گرفت و از هم جدایشان کرد و هر کدام را به یک گوشه شهر فرستاد. دخترها هر روز برای هم دلتنگتر میشدند.
شهر بزرگ بود و پدر و مادرشان وقت نداشتند آنها را پیش هم ببرند. خودشان هم نمیتوانستند. تا این که تصمیم گرفتند به هم نامه بنویسند. ماهی یک نامه. بعد از چند ماهی دیدند، درس و مدرسه دارند؛ درسشان سنگین شده بود. دیگر نامه ننوشتند. حتی تلفن هم نمیزدند. میگفتند وقت نداریم. واقعاً این مثل در باره آنها درست است: از دل برود هر آن که از دیده برفت.
سالها گذشت و بچهها بزرگ شدند؛ هر کدام برای خود کارهای شدند و مردم آنها را میشناختند، ولی آنها همدیگر را نمیشناختند.روزی در یک خیابان شلوغ هر دو سوار یک تاکسی شدند. آنها حتی در باره شلوغی خیابان و گرانی با هم حرف زدند، ولی همدیگر را نشناختند. یادشان رفته بود. این گذشت و روزی یکی از آنها وقتی که داشت وسایل قدیمیاش را مرتب میکرد، عکسی را پیدا کرد. عکسی از خودش و دوست قدیمیاش. مثل برق از جا پرید و یاد آن روز در تاکسی افتاد و دوستش را شناخت. بعد از آن کارهای زیادی کرد تا دوستش را پیدا کند؛ سرانجام او را در جایی دور، زمانی که خورشید میان ظهر و غروب در نوسان بود، پیدا کرد. زیر یک سر و تکیده با هم قرار گذاشتند تا انتهای جاده زندگی را با هم طی کنند و آنان در رؤیا همیشه با هم بودند.
مریم بیضایینژاد از کرج