«فرنگیس حیدرپور» اهل روستای «گورسفید» شهر گیلانغرب (دومین شهر مقاوم ایران) است. او از قهرمانان دوران جنگ تحمیلی است که شاید واژه شیرزن ایران زمین برازندهترین واژه ممکن برای او باشد.
داستان دلیری و دلاوری بیمانند فرنگیس به عنفوان جوانیاش برمیگردد یعنی زمانی که او تنها 18 سال داشت.
سال 1359 بود که عراقیها به ایران هجوم آوردند و پایشان به روستای گورسفید رسید اما هرگز باورشان نمیشد که ممکن است در این روستای دورافتاده و توسط یک دختر جوان دچار سرنوشتی شوم شوند.
عراقیها با توپ و تانک به روستای زادگاه «فرنگیس» حمله کرده و خیلیها را شهید میکنند که از اعضای خانواده او هشت نفر (برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختر دایی، دختر عمو و...) شهید شده و مردم روستا مجبور میشوند که به درهای در اطراف روستا پناه ببرند.
یک روز در اواخر غروب، فرنگیس به همراه پدر و برادرش برای تهیه غذا و آب آشامیدنی از دره به روستا میرود و متوجه حضور نیروهای عراقی شده و با آنها درگیر میشود.
در این درگیری، برادر او شهید میشود اما فرنگیس با در دست داشتن یک تبر به دو نظامی مسلح عراقی حمله میکند. یکی را میکشد و دیگری را به اسارت درمیآورد.
در آن هنگام این رشادت دختر جوان ایرانی، زبانزد خاص و عام میشود و روحیه شجاعت را به تمامی ملت ایران تزریق میکند.
پس از پایان جنگ تحمیلی، مجسمهای از فرنگیس تبر به دست در «پارک شیرین» کرمانشاه نصب و او به نماد شیرزنان ایرانی تبدیل میشود.
این روزها اما فرنگیس 50 ساله روزهای سختی را سپری میکند و به دلیل بیماری در بیمارستان شهدای کرمانشاه بستری شده است.
حال و روز فرنگیس خوش نیست و کسی او را یاد نمیکند. گویا قهرمانها، دلیران، شجاعان و شیرزنان فقط مال روزهای جنگ هستند و این روزها کسی نیازی به فرنگیسها ندارد.
گزارش: هادی نوروزی - ایسنا