- چند بهار را کنار شهید مهدی باکری گذراندید و نوروز و آئین مربوط به آن چه جایگاهی در نگاه شهید داشت؟
سال 60 اولین عید بعد از زندگی مشترکمان بود. سه عید دیگر در زندگی مشترکمان گذراندیم که همیشه در منطقه بودند. آقا مهدی خیلی مقید به آداب و رسوم و سنتهای رایج در جامعه حتی در زندگی شخصی خود نبودند مگر عمل به سفارشی از طرف ائمه که درباره صله ارحام و دیدار بزرگترهای خانواده در مناسبتها و اعیاد شده باشد. رسوم قبل از عید هم در نگاه شهید محلی از اعراب نداشت. او از همه خواستههایش گذشت و پا روی نفس گذاشت تا دیگران راحت باشند.
- ایام عید نوروز، وقت دید و بازدید فامیل و دوستان است. شهید باکری تا چه حد این رسم را بزرگ میداشت؟
در اولین عید زندگی مشترکمان، آقا مهدی به دیدار خانوادههای شهدا رفت و بعد به دیدار بزرگترهای خانواده رفتیم.
- اعضای خانوادهها منتظر میمانند تا یکسال تمام شود و تعطیلات عید برسد و بازار سفرهای به یاد ماندنی داغ شود. ماندگارترین و خاطرهانگیزترین سفری که با شهید مهدی باکری رفتید چه موقع بود.
آقا مهدی در اردیبهشت ماه 1362 یک مأموریت کاری با چند تن از فرماندهان جبهه به سوریه داشتند که ما نیز همراهشان بودیم. در این سفر یک دوربین و یک جلد کلام الله مجید تقدیم بنده کردند که قرآن هدیه مهریه بنده بود. آقا مهدی دوست داشت و سعی میکرد برای همه یک هدیه به عنوان یادگاری و سوغاتی خریداری کند.
- در آستانه فصل همدلی و یکرنگی هستیم. شهید مهدی باکری را با وجود همه مشغلههایی که داشت، در ابراز این همدلی چگونه میدیدید؟
در زندگی مشترکمان حرف اول و آخر، خدا و سنت پیامیر اکرم (ص) بود و اصطلاحاً «من و تو» نداشتیم.
- ماندگارترین و مهمترین وصیتی که شهید باکری به خانواده و اطرافیان داشت چه بود؟
همانطور که در وصیتنامه ایشان آمده، مهمترین سفارش ایشان به خانواده و بنده، دینداری و جلب رضایت خداوند، حفظ نظام و حمایت از ولایت و عمل به تکلیف و راضی بودن به مقدرات الهی را مورد تأکید و سفارش قرار داده است.
در دیدارهایی که بعد از عملیاتها با خانوادهها داشتیم سفارش و توصیه ایشان به جمع، تلاش بر حفظ نظام و زندگی زیر سایه اسلام و دینمداری و حمایت از ولایت و عمل به تکلیف بود. توصیه دیگر ایشان راضی بودن به مقدرات الهی و سعی در طلب رضایت خداوند بود و معتقد بودند که رضایت به مقدرات الهی، دنیا و آخرت انسان را تضمین میکند. مطالعه کتب مذهبی، قرآن و زندگی به سبک فرهنگ اسلامی نیز توصیه دیگر شهید به اطرافیان بود.
- مهمترین مطالبی که شهید باکری درباره نقاط اوج و رشادتهایش در جنگ برای سرکار تعریف میکرد چه نکاتی بود؟
هیچ وقت نشنیدم از خودش و فعالیتهایش تعریف کند. آقا مهدی میگفت من کاری نمیکنم، این بسیجیها هستند که کارها را انجام میدهند.
- 25 اسفند ماه سالروز شهادت غرورآفرین شهید مهدی باکری بود. آخرین مکالمهای که سرکار با شهید داشتید چه مقدار قبل از شهادتشان بود و در آن به یکدیگر چه گقتید؟
آقا مهدی چند روز قبل از عملیات بدر به خانه آمد. قرار بود مسافرت به مشهد برویم. دو زانو جلوی من نشست و دستانم را در دست گرفت و گفت «شرمندهام. ما به مشهد میرویم اما باز هم نمیتوانم شما را ببرم. مرا ببخش.» زود مچگیری کردم و گفتم حالا که ما را به مشهد نبردی ولی قول بده حلالم کنی و اگر شهید شدی شفاعتم کنی و دعا کن ....
آقا مهدی در همین حال گفت «حتما.ً» و بعد از استراحت عازم مشهد شد. بعد از بازگشت از سفر به خانه آمد و دوباره خداحافظی کرد و رفت و طبق معمول حرفی از عملیات نزد و 25 اسفند ماه به شهادت رسید.
- اگر شهید مهدی باکری الآن حضور داشتند، به نظرتان بزرگترین دغدغه و مشغولیت فکریشان چه بود؟
مهمترین دغدغه فکری آقا مهدی اسقرار نظام اسلامی و حکومتی بر مبنای ولایتفقیه و اجرای عدالت و قوانین اسلام در همه زمینهها در جامعه بود. اطاعت از ولایت هم که تمامی تار و پود زندگی او را تحتالشعاع قرار داده بود، سرلوحه برنامه زندگیاش بود.
- اگر شهید باکری الآن در قید حیات بودند توان خود را در چه حوزهای متمرکز میکردند؟
آقا مهدی، کار و خدمت در جایی که لازم و مثمرثمر بود را در اولویت قرار میداد. زمانی در سپاه و مدتی در شهرداری، جهاد و بعد هم در جبهههای جنوب حضور داشت. ایشان اگر الآن در قید حیات بودند دفاع از نظام، گرهگشایی از مشکلات مردم و خدمت در مناطق محروم را سرلوحه برنامهاش قرار میداد.
- شهید باکری در گرایشهای سیاسی چگونه بود؟
پشت سر آقا مهدی حرفهای زیادی میزدند. با بعضی دوستانش در مواضع سیاسی دارای اختلاف فکری بود ولی هیچ وقت پشت سر کسی حرف نزد و غیبت نکرد. او فقط دنبال انجام تکلیف دفاع از نظام و ولایت و کشور بود. او دفاع از نظام و ولایت را اوجب واجبات میدانست و تمام وقت در جبهه بود و توصیه میکرد چیزی را که با چشم و گوش خودت نشنیدی بازگو و اعتماد نکن چون غیر این را عین بی اخلاقی و خلاف سنت پیامبر (ص) میدانست.
- و اما سوال آخر؛ شهید باکری بزرگترین مصیبت و خسران مردم و جامعه را چه میدانستند؟
آقا مهدی، سقوط و رکود انسانها و جوامع بشری را نتیجه دوری از اسلام و ترک واجبات میدانست و مثالهای قرآنی میآورد و علت سقوط نظامها و حکومتهای مستبد را مثال میزد.