1 - مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشتند. پدرش که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری درآمد و سپس به ارتش منتقل شد. او از جاذبهای خاص برخوردار بود. از اینرو علی تحت تاثیر پدر و خانواده، مانند دیگر خانوادههای نظامیان از شهری به شهری دیگر مهاجرت میکرد. شهرهای مشهد، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وی شدند.
2 - علی در سال1340 برای ادامه تحصیل به تهران آمد و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال1342 موفق به اخذ دیپلم شد. در سال1343در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد و سرانجام در مهرماه1346 در رشته توپخانه دانش آموخته و با درجه ستوان دومی وارد ارتش شد. پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشکر زرهی کرمانشاه منتقل شد. او در سال1350 برای گذراندن دوره زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان کلاس و جدیت در تحصیل، سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد.
3 - صیادشیرازی به دلیل لیاقتها و دقتهایش در کار در سال 1352 برای تکمیل تخصصهای توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقهای نظامی با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد. ارتش برای استفاده از دانش نظامی وی او را در سال1353 به اصفهان(مرکز توپخانه) منتقل کرد.
4 - او در ارتش حساسیت ضداطلاعات را برانگیخت و تحت مراقبت قرارگرفت. آنها پس از تحقیق و مراقبتهای متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند. در اواخر حکومت پهلوی به دلیل اینکه سروان صیاد تبلیغات ضد رژیم میکرد و از مخالفان شاهنشاهی بود، ضداطلاعات از قراردادن جنگ افزار در اختیار وی ممانعت کرد و اعلام کرد که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. سروان صیاد در 19بهمن دستگیر و زندانی و در آستانه پیروزی انقلاب آزاد شد.
5 - صیاد شیرازی در سازماندهی نیروهای انقلابی ارتش نقش بسزایی داشت و پس از پیروزی انقلاب در غائله سال1358 ضد انقلاب در کردستان به فرماندهی عملیات شمال غرب کشور برگزیده شد و در نبردهای کردستان به همراه دکتر مصطفی چمران نقش مهمی ایفا کرد. پس از حوادث کردستان، سروان با درجه سرگردی به همراه برادر رحیم صفوی رهسپار غرب کشور شد تا با هماهنگ کردن ارتش و سپاه، سنندج را فتح کنند. این عملیات در کردستان موجب شد تاوی با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب شود.
6 - سرهنگ صیاد برای ایجاد هماهنگی بین ارتش و سپاه، قرارگاه حمزه سیدالشهداء را راهاندازی کرد. سرهنگ با تاسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء لشکرهای 64ارومیه و 28کردستان و تیپهای 23 نیروی ویژه هوابرد و تیپ 30گرگان، شهرهای بوکان و اشنویه را آزاد کرد. پس از به شهادت رسیدن سرلشکر ولیالله فلاحی در 9مهر1360، سرلشکر ظهیرنژاد به ریاست ستاد مشترک ارتش و صیاد شیرازی به درخواست رئیس شورای عالی دفاع و با حکم امامخمینی(ره) به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شدند.
7 - صیاد در عملیاتهای زیادی در دوران دفاع مقدس، ازجمله طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، مسلمبنعقیل، مطلعالفجر، محرم، والفجرهای1، 2، 3، 4، 8 و 9، خیبر، بدر و قادر شرکت کرد و پیروزیهای بزرگی برای کشور به ارمغان آورد. سرهنگ علیصیادشیرازی در مردادسال1365 از فرماندهی نیروی زمینی استعفا کرد و با پیشنهاد مقام معظم رهبری و تصویب امامخمینی(ره) به سمت نمایندگی امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد.
8 - صیـاد شیرازی در تیــرمـاه1365 با پیشنــهاد مقاممعظم رهبری،حضرت آیتالله خامنهای و به فرمان حضرتامام(ره) به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد و در 18اردیبهشت 1366 به درجه سرتیپی ارتقا یافت. سرتیپ صیادشیرازی در سال 1367 در پی هجوم عوامل خود فروخته گروهک منافقین به مرزهای غرب کشور و پیشروی دشمنان انقلاب تا تنگه چهارزبر کرمانشاه با حمایت ارتش عراق، در عملیاتی تحت عنوان مرصاد شکست سنگینی به منافقین ضد انقلاب وارد ساخت.
9 - وی در مهر1368، بنا به درخواست رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و با موافقت و حکم فرماندهی کل قوا و مقام معظم رهبری به سمت معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح و در شهریور 1372 به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و در 16فروردین 1378، همزمان با عید غدیرخم از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشکری نایل آمد که این درجه پس از شهادت وی در همان ماه به درجه سپهبدی ارتقا یافت.
10 - سرانجام سرلشکر صیادشیرازی در بامداد21فروردین 1378 به وسیله عوامل مسلح در پوشش رفتگر، مقابل در منزل مسکونیاش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش به شهادت رسید. در مراسمی با حضور مقام معظم رهبری و مقامات لشکری و کشوری وقت و در میان اجتماع پرشور مردم مسلمان و قدردان کشور، پیکر مطهرش در جوار یاران همرزمش در بهشتزهرا آرام گرفت.
11 - شهید سپهبد صیادشیرازی در قسمتی از وصیتنامهاش چنین نوشته است:«پروردگارا! رفتن در دست توست. من نمیدانم چه موقع خواهم رفت، ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قراردهی و آنقدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم. خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قراردادی. خدایا! تو خود میدانی که همواره آماده بودم آنچه را تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم».
صبح روز بعد از خاکسپاری پیکر مطهر شهید، خانوادهاش نماز صبح را خواندند و از آن طرف رفتند بهشتزهرا(س) سرمزار شهید سپهبد صیادشیرازی اما پیش از آنان کس دیگری هم آمده بود؛ آقا.
که گفت:«دلم برای صیادم تنگ شده، مدتی است ازش دور شدهام».