به گزارش فارس، بهروز یاسینی صبح امروز در نشست شورای شهر بوشهر با بیان اینکه مارک این ساعت سیکو بوده و بند آن نیز طلایی رنگ است، ابراز داشت: این ساعت ارزش مادی ندارد و بسیار قدیمی است.
یاسینی ادامه داد: تنها چیزی که از پیکر شهید یاسینی برجای مانده همین ساعتِ بندطلاییِ سوخته بود که من نیز حفظش کردم و عقربه آن نیز روی ساعت نه و پنج دقیقه شب مچاله شده بود.
وی با اشاره به شیشه شکسته ساعت برجای مانده از پدر شهیدش، گفت: تاریخ این ساعت 15 دی ماه 1373 را نشان میدهد که مصادف با شب تولد امام حسین(ع) بود. همان شبی که صبحش پدرم برای آخرین بار از منزل بیرون رفت و دیگر برنگشت.
فرزند شهید یاسینی با بیان اینکه وقتی پدرم شهید شد رهبر معظم انقلاب برای شهادتش اشک ریختند، گفت: خبر شهادت پدرم را شخصی به من اطلاع دادند که با بقیه فرق داشتند.
وی با بیان اینکه خبر شهادت پدرم را از سید احمد خمینی(ره) شنیدم، گفت: بروید و تقویم را ورق بزنید، آن گاه خواهید دید که پدرم در شب 15 دی ماه یعنی شب تولد امام حسین(ع) به شهادت رسید، زمان شهادت پدرم پنج شنبه بود و ایشان را روز یک شنبه به خاک سپردند.
وی درخصوص نحوه اطلاع از شهادت پدرش اظهار داشت: پس از شهادت پدرم مرا به منزل یکی از عموهایم بردند و البته نگفتند که پدرت شهید شده است.
بهروز یاسینی ادامه داد: پس از مدتی سید احمد خمینی(ره) که بوی امام(ره) را میدادند تشریف آوردند و من خبر شهادت پدرم را از این بزرگوار شنیدم.
این فرزند شهید با قدردانی از تمامی کسانی که پس از شهادت پدرش نسبت به وی و خانوادهاش ابراز لطف و محبت کردند، افزود: در این مدت اقدامات خوبی انجام شد اما از این میان کتابی کوچک و کم حجم در کمتر از سی صفحه درمورد این شهید برزگوار به چاپ رسید که من یکی از این کتابها را به مقام معظم رهبری هدیه دادم.
یادداشت مقام معظم رهبری بر کتاب شهید یاسینی
وی ادامه داد: پس از یک هفته پستچی آمد درِ منزل ما و از دفتر مقام معظم رهبری بستهای آوردند.
بهروز یاسینی افزود: وقتی بسته را باز کردم کتاب را دیدم که به دستخط رهبر معظم انقلاب متبرک شده و نوشته بودند که «از این که یاد آن عزیز شهید را بار دیگر در خاطره اینجانب استوار و زنده کردید صمیمانه متشکرم».
وی اضافه کرد: در حال حاضر این دستخط و تنفیذ مقام معظم رهبری در چاپهای جدید کتاب مورد استفاده قرار میگیرد.
بهروز یاسینی به خاطرهای از حضور پدر شهیدش در پایگاه ششم شکاری بوشهر اشاره و گفت: وقتی پدرم در پایگاه بوشهر بودند به ایشان خبر میرسد که در بهداری این پایگاه که الان به بیمارستان امیرالمومنین(ع) ارتقا یافته است برخورد مناسبی با مردم نمیشود.
وی با بیان اینکه یک شب پدرم به عنوان یک مریض به طور ناشناس به این بهداری میرود، گفت: زمانی که پرستار بیماری پدرم را از وی جویا میشود به پرستار میگوید که سرما خوردهام،بهروز یاسینی با اشاره به واکنش پرستار ابراز داشت: پرستار به پدرم میگوید که دلت خوش است و برو منزل و استراحت کن.
فرزند شهید یاسینی با اشاره به اصرار پدرش برای ویزیت پزشک، گفت: پس از اصرار پدرم پزشک مربوطه حاضر میشود و در زمان نوشتن نسخه وقتی نام بیمار را میپرسد به پزشک میگوید که علیرضا یاسینی هستم.
وی ادامه داد: در این لحظه پزشک درجه پدرم را میپرسد که وی اعلام میکند سرتیپ علیرضا یاسینی که تازه پزشک متوجه میشود این بیمار فرمانده پایگاه است.
فرزند شهید یاسینی افزود: پس از این صحنه و برخوردهای صورت گرفته در پایگاه بوشهر دیگر کسی در بیمارستان جرات بی احترامی به بیماران را نداشت.
روایت سه بردار شهیدان یاسینی
بهروز یاسینی با اشاره به شهدای شلمچه و چذابه گفت: درست است که دو عموی من در چذابه شهید شدند و درست است که راهیان نور به شلمچه میروند و میگوییم باید با وضو به مناطق جنگی برویم اما میخواهم بگویم که پایگاه شهید یاسینی بوشهر برای مردم این شهر کمتر از کربلا نیست.
وی خواستار اطلاع رسانی درخصوص پایگاه شهید یاسینی به مردم شد و ابراز داشت: مردم باید بدانند که از این پایگاه بسیاری از خلبانان با عظمت به آسمان پرواز کرده و به نقطهای تبدیل شدند و هرگز برنگشتند.
یاسینی با بیان اینکه من یکی از فرزندان همان شهدا هستم، گفت: ضمن قدردانی از شهردار بوشهر و شورای این شهر که بیشتر از حد انتظارم از ما حمایت کردند از همه میخواهم هر کاری که میتوانند برای کربلایی که در خاک بوشهر وجود دارد، انجام دهند زیرا با این کار توشهای برای آخرت خود ذخیره خواهند کرد.