همکاران نوجوان ما که خبرنگاران افتخاری دوچرخه هستند،با هم درباره جدی گرفتن نوجوانان صحبت کردند و بعدهر کدام،گوشه ای از کار را به عهده گرفتند و البته هر کدام، به اندازه یک گزارش کامل، مطلبآوردند!
متنها کوتاه شد تا جایی که در این تک صفحه بگنجدوگرنه ما به اندازه سه صفحه، مطلب داشتیم.
البته بعضی پرسش و پاسخ ها ، خاطرهها و حرفهاماند برای فرصتی دیگر.
نفیسه مجیدیزاده
تقصیر خودمان است
«در مدرسه به نظراتمان اهمیتی نمیدهند»، «ما را به حساب نمیآورند»، «در خانواده گاهی اوقات حتی اجازه گرفتن تصمیم برای خودمان را هم نداریم، چه برسد به نظردادن درباره امور دیگر خانواده»، «در اجتماع فضایی که بخواهیم در آن جدی گرفته شویم وجود ندارد» و... آیا همه اینها درست است؟
* * *
«مشکل از خود نوجوانهاست.» این نظر «مریم ذوالفقاری» است. نوجوانی که رییس کنگره دانشآموزی است. او میگوید: «این نوجوانها هستند که باید خود را باور کنند، تا در مرحله بعد، توقع جدی گرفته شدن را داشته باشند.»
یعنی چه؟ مثلاً اگر نوجوانی بخواهد در رشته مورد علاقهاش درس بخواند و والدینش مخالف باشند باید چهکار کند؟
این بار «مریم رحمانی» جواب میدهد: «اگر نوجوانی استعداد و لیاقت خود را در رشته مورد علاقهاش نشان دهد مسلماً از خانواده اش «نه» نمیشنود»
این کاری است که «خشایار خشنودزاده» کرده است:
«خانوادهام میگفتند باید ریاضی فیزیک بخوانم. اما من خودم، پروندهام را برداشتم و در تربیت بدنی ثبت نام کردم.»
- بعد چه شد؟!
«عصبانی شدند. اما قضیه تمام شد. چون به آنها ثابت کرده بودم که میتوانم.»
خشایار، هافبک راست تیم ملی زیر 16 سال است و 9 مرداد برای مسابقه دوستانه با تیم جوانان دورتمند آلمان، به آلمان میرود. بعد این را هم اضافه میکند که «تازه حقوق هم میگیرم!»
«فرزانه سادات دشتی» علت این جدینگرفتن را نگاه بزرگترهایی میداند که خود در گذشته اشتباهاتی کردهاند و از این میترسند که نوجوانشان هم، همان اشتباهات را تکرار کنند.البته فرزانه خیلی به نسل آینده امیدوار است.
اما حالا چهکار کنیم؟! با نسل خودمان و همسن و سالانی که در حال زندگی میکنند و ممکن است ناراضی باشند.
مریم ذوالفقاری معتقد است که همه اینها برمی گردد به رفتار خانواده ها از دوران کودکی.
* * *
به خودم نگاه میکنم/ من یک نوجوانم/مطالب این شماره دوچرخه به عهده من
و هم سالانم است/ و این چه معنی میتواند داشته باشد؛ غیر از این که ما را جدی گرفتهاند؟! /حداقل چند نوجوان دیدهاند باور دیگران را نسبت به خودشان/ و این یک آغاز است.../ لبخند میزنم و در دل میگویم/ همیشه امیدی هست!
مریم عرفانیان
عکس : عباس کریمی،پارسیان
قدر خود را بدانیم
من با «محمد علی خسروی» کارشناس مشاوره و راهنمایی که شش سال کار مشاوره انجام می دهد در مورد جدی گرفته نشدن نوجوانان گفتوگو کردم . آقای خسروی درباره
« باور و اینکه باور از کجا آمده» و همین طور درباره نحوه جلوگیری از خشونت نوجوانان حرف می زند.
- به نظر شما نوجوانان جدی گرفته میشوند یا خیر ؟
بستگی دارد؛ در بعضی خانواده ها بله در بعضی دیگر خیر. باید دید در خانواده ها چقدر با نوجوانان صحبت می شود. این روند،طبق آمار، زیر 71 دقیقه است.
- خود بچه ها هم در جدی گرفته نشدن مقصرند ؟
به طور قطع نه؛ ولی می توانند مقصر باشند. بیشتر،جامعهو خانواده مقصر است مثلاً فیلمهایی که ساخته می شوند. معلم های مدرسه می توانند تاثیرهای خوبی روی بچه ها بگذارند . نوجوانان می توانند رفتار های خود را کنترل کنند و فقط به خواسته های خود توجه نکنند. یکی از کارهایی که می توانند انجام دهند این است که خودشان را جای پدر یا مادر بگذارند.
- می تواند یکی از علتهایش این باشد که نوجوان ما جایگاه و هویت خود را نمیشناسد ؟
بله. هویت هم یعنی که بدانیم ارزش های دینی و باور های اجتماعی و مسائل سیاسی و یا رشته تحصیلی ما چه چیز است یا به تعریفی روان تر، زمین زیر پای ما هر چه محکمتر باشد بهتر است. بدانیم باور یعنی چه و از کجا آمده. مثلاً لباسی که می پوشم از کجا آمده؟ خانواده به من القا کرده؟یا در برنامه های ماهواره ای بوده؟یا چون مد هست استفاده میکنم؟اگر من هویت خود را شناخته باشم دیگر دنبال مد نیستم و به دنبال باورهای خود هستم .
- جدی نگرفته شدن نوجوان ها می تواند باعث کور شدن استعداد ها شود ؟
وقتی فردی احساس کند که مهم نیست و جدی گرفته نمی شود وقت خود را چگونه میگذراند ؟ می گوید من که شخص مهمی نیستم پس به طرف رفتارهای نا هنجار
می رود . حالا همین شخص حس کند که فرد مهمی است (که البته این موضوع رامیتواند رفتار پدر و مادر و معلمها به فرد نشان دهد)؛ نوجوان وقتی به این حس رسید که مهم است پس دیگر وقت خود را به بطالت نمیگذراند همچنین وقت خود را با هرکسی و در هر جایی هم نمی گذراند بلکه سعی میکند که استعدادهای خود را کشف کند و از آنها استفاده کند.
افسانه علیرضایی
یک مشکل دوطرفه
دانشآموزان معتقدند در مدرسه جدی گرفته نمیشوند. ما هم رفتیم سراغ مدیرها و معلمها، تا ببینیم اصلاً آنها دانشآموزان را جدی میگیرند؟
خانم لواسانی مدیر دبیرستان خواجه عبدالله انصاری معتقد است که باز کردن راههای ارتباطی مثل بودن بین بچهها و صحبت کردن با آنها یکی از راههای جدی گرفتن نوجوانان است.
خانم عباسی هم دبیر ریاضیات این مدرسه است. از او میپرسیم: «چهطور میشود یک دانشآموز را جدی گرفت؟»
خانم عباسی میگوید: «در مرحله اول برقراری ارتباط و احترام متقابل در کلاس که باعث میشود دانشآموز، خودش، معلم، دوستانش و درس را جدی بگیرد و مهم بداند.» بعد پرسیدیم چه معیارهایی وجود دارد که بگوییم مثلاً این دانشآموز خودش میخواهد جدی گرفته شود؟ و خانم لواسانی پاسخ داد: «قابلیتهای دانشآموز؛دانشآموزی جدی گرفته میشود که گوشهنشین نیست و صرفاً فقط درس نمیخواند، به اطرافش توجه میکند و در حوادث و اتفاقات اطرافش دقیق میشود.فعالیت درمدرسه یک کار گروهی است نه فردی پس هر دو طرف مسئولان و نوجوانها در جدی گرفتن مؤثرند!»
خانم عباسی هم که در کلاس درس همه را جدی میگیرد معتقد است: «برای
جدی گرفته شدن، باید اهل نظم بود چه دانشآموز چه معلم.»
خانم لواسانی حرفها را کامل میکند: «دنیا جایی برای شکلگیری اندیشه است، دانشآموز باید آن را جدی بگیرد و دنبال کار برود، کار و آموزشی که به آن علاقه دارد، نه صرفاً تفریح. معمولاً آینده دیر دیده میشود و گذشته ساده گرفته میشود، اما برای
جدی گرفته شدن باید برایش برنامه داشت، برای آینده فکر کرد تا دیر دیده نشود!»
مهرین نظری
به حرف من گوش کن
وقتی به دنیا میآیی و کمکم بزرگ میشوی و به تدریج سنات دو رقمی میشود. دوست داری که همه تو را جدی بگیرند و در هر کاری تو را سهیم کنند. دوست داری مسئولیتهای بزرگ و سنگین را بردوش بگیری. میخواهی راه صدساله را یک شبه طی کنی. معمولاً کارهایی میکنی که جلب توجه کنی؛یادم میآید در یکی از کتابهای روانشناسی خواندم که« افراد در سنین نوجوانی خواهان این هستند که مشهور و شناخته شوند و میخواهند حضور خود را به همه اعلام کنند.»میخواهند بگویند که ما آمدهایم تا باشیم و هستیم. اول از همه به پدر و مادرها؛ برای همین سراغ پدرم رفتم و به او گفتم:
- پدر، من میدانم شما کاملاً طرفدار نوجوانها هستید اما میخواهم بپرسم برای شما تا کجا امکان دارد که نوجوانها را جدی بگیرید؟
پدرم: «تا آن حدی که خیلی لوس نشوند و از جاده معین زندگی که پدر و مادر به آنها آزادی دادند به خاکی نزنند. در ضمن نوجوانها باید در درجه اول خودشان، خودشان را جدی بگیرند.»
- به نظر شما نوجوانها باید چه خصوصیاتی داشته باشند تا جدی گرفته شوند؟
پدر عزیزم: «به نظرم نباید خیلی لوس باشند، قدرت تصمیمگیری داشته باشند، کاملاً صادق و راستگو بوده و خجالتی نباشند.»
- به نظرتان من این خصوصیات را دارم؟
میخندد و میگوید: «تقریباً!»
- چهطور ما را جدی میگیرید؟
پدرم: «حرفهایتان را تا آنجایی که امکان داشته باشد گوش میدهم و سعی میکنم عمل کنم و مسئولیتهایی را به شما میسپارم چون فکر میکنم این کار شما را پخته میکند و در بیشتر کارها با شما مشورت میکنم.»
- باور کنم که این کار را میکنید؟
لبخندی میزند و میگوید: «بله حتماً.»
- پس چرا وقتی من گفتم رنگ سرامیکهای آشپزخانه را آبی انتخاب کنیم، شما قبول نکردید؟
پدر عزیزم میخندد و میگوید: «انگار کمی سخت شد.» چند لحظه فکر میکند و جواب میدهد: «به خاطر این که گفتم در بعضی موارد میشود با نوجوانها مشورت کرد و نظرشان را قبول کرد. بعد تازه مگر رنگ کرم چه اشکالی دارد.»
فاطمه مؤذنی