این، نخستین کتاب از مجموعه کتابهای «سینجیم» است که در مقدمه ناشر، دربارهاش میخوانیم: «مجموعه کتابهای «سینجیم» - همانطور که از اسمشان پیداست - قرار است بیماریهای مختلف را سین جیم کنند و به سوالهای رایجی که مردم درباره هر بیماری میپرسند، جواب بدهند؛ جوابهایی که هم طبیبانه و عالمانه باشند، هم سادهفهم و سادهخوان...»
اما چرا مجموعه کتابهای «سینجیم» با موضوع «افسردگی» شروع شده؟
پاسخ به این سوال را در مقدمه مولف میخوانیم: «...حق دارید این را بپرسید! جوابش این است که دنیای ماشینی با همه خوبیهایی که دارد، دارد هلمان میدهد به سمت افسردگی. این، حرف من نیست. حرف آمار و ارقام است. افسردگی دارد هر روز جوانتر و جدیتر میشود و ما هر روز بهانه جدیدتری دست و پا میکنیم تا از درمانش طفره برویم: «این قرصها آدم را معتاد میکنند... مگر من روانیام که بروم پیش روانپزشک؟!» اما وقتی یک درد درمان دارد، چرا باید تحملش کنیم؟
گیرم که این درمان برای بعضیها موقت باشد و بعضیها را وادار کند تا آخر عمرشان دارو بخورند. در زندگی پیچیده امروز، حتی یک روز زندگی خوب و سالم (با دارو و درمان) به یک روز زندگی بد و افسرده (بی دارو و درمان) ترجیح دارد. قبول ندارید؟»
چاپ اول این کتاب را انتشارات شبقره (3و88984462) در سال 1390 به بازار کتاب فرستاده است.