حمید داوودآبادی، از رزمندگان سالهای دفاع مقدس و نویسنده فعال حوزه ادبیاتِ مقاومت، اخیرا در پایگاه مجازی خود، همزمان با نزدیکی به انتخابات یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری، به ذکر خاطراتش از انتخابات چهارمین دوره ی ریاست جمهوری پرداخته است.
توضیح آن که انتخابات چهارمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران، در مرداد ماه سال 1364 و با رقابت میان ۳ نفر به این ترتیب انجام گرفت:
از حزب موتلف اسلامی آقای حبیب الله عسگر اولادی، نامزد مستقل آقای دکتر سید محمود کاشانی (فرزند آیت الله کاشانی) و از حزب جمهوری اسلامی، آیت الله سید علی خامنهای در نهایت آیت الله سید علی خامنهای با کسب ۱۲ میلیون و ۲۰۵ هزار و ۱۲ رای (۸۵٪) از مجموع ۱۴ میلیون و ۲۳۸ هزار و ۵۸۷ نفر رای ماخوذه، برای دومین بار به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.
آن چه پیش رو دارید، خاطرات خواندنی حمید داوود آبادی از همان انتخابات است:
قرار بود در آخرین روزهای مرداد ماه، انتخابات چهارمین دورهی ریاستجمهوری برگزار شود. خیلی دوست داشتم در تهران باشم؛ هم به این دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم این که در کنار بچههای محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر "مصطفی عبدالرضا" (معاون گردان شهادت) درخواست کردم که مرخصی دو سه روزهای بدهد تا بروم و برگردم، خندید و گفت:
- بین این همه رزمنده که اینجا و جاهای دیگهی جبهه هستند، فقط حضرتعالی میخوای رأی بدی؟
خوب که فکر کردم، دیدم راست میگوید. هیچکداممان شناسنامه همراه نداشتیم. پس تکلیف رأی دادن چی میشد؟ که عبدالرضا گفت:
- غصه نخور. قراره روز جمعه، صندوق رأی سیار بیارن اینجا تا همه رأی بدن.
وقتی پرسیدم: خب وقتی شناسنامه نداریم، چیکار کنیم؟
گفت: اون دیگه با خود مسئولانه. شما فقط رأیت رو بده.
صبح روز جمعه 25 مرداد 1364، کوهپیمایی صبحگاهی برگزار نشد و راحتباش دادند. صبحانه را که خوردیم، نزدیک ساعت 8 بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند. بلندگوی تبلیغات اعلام کرد:
"همهی نیروها برای شرکت در انتخابات، در محوطهی صبحگاه بهخط شوند."
اعلام شد که "کارت پلاک" خود را همراه بیاوریم. قبل از این که فرم مخصوص را پرکنیم و رأی خودمان را بدهیم، نمایندگان وزارت کشور تذکراتی دادند. از جمله این که هیچکدام از برادران حق ندارد اطراف صندوق اخذ رأی، به تبلیغ برای کاندیدایی خاص بپردازد.
هر چند که همهی بچهها زیر لب نام آقای خامنهای را زمزمه میکردند.
او تذکر داد: هر رزمنده فقط حق یک رأی دارد و اگر کسی تخلف کند، شرعا حرام است. حتی اعلام کرد رأی خود را جلوی همدیگر ننویسیم.
بهجای شناسنامه، پشت کارت پلاک مهر زدند. آنقدر سختگیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازهی رأی دادن ندادند.
مسئول صندوق، جوانی حدود 17ساله بود که خیلی خوشبرخورد و خندهرو بود. نمیدانم چرا از او خوشم آمد و بنا گذاشتم تا هم از او و هم از صحنهی رأی دادن بچهها چندتایی عکس بگیرم. نام او را که پرسیدم، خودش را "سیدمهدی تهرانینژاد" معرفی کرد. وقتی پرسید از کدام محلهی تهران آمدهام، تا گفتم تهراننو، با خنده گفت که پسرخالهاش اهل آنجاست که او را شناختم و همین باعث شد زودتر رفیق شویم.
یوسف محمدی و جعفرعلی گروسی در کنار صف بچهها ایستادند. یوسف گفت که دوست دارد موقع انداختن رأی به صندوق از او عکس بگیرم که گرفتم.
1 - سیدمهدی تهرانی نژاد جمعه 2 اسفند 1364 در عملیات والفجر 8 در فاو بهشهادت رسید.
2 - یوسف محمدی تیر ماه 1365 عملیات کربلای 1 - در مهران بهشهادت رسید.
3 - جعفرعلی گروسی متولد 1347 شهادت جمعه 17/7/1366 در کردستان بهشهادت رسید.
4 - حمید فرخیان متولد 1345 پنجشنبه 25/10/1365 عملیات کربلای 5 - در شلمچه بهشهادت رسید.
5 - حسین جعفری دی 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه بهشهادت رسید. (اگر درست یادم باشد)
6 - علی مصطفازاده دی 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه بهشهادت رسید. (اگر درست یادم باشد)
منبع: مشرق