رفتم تا از مسئول سالن بپرسم تا کی باید انتظار بکشیم که در سالن باز شد.
بوی گلاب، دیدن خادمان حرم امام رضا ع با اون پرهای رنگی، کفترهای حرم و پنجره فولادی، میخکوبم کرد.
برگشتم و به همراهانم گفتم: حرم. حرم امام رضا و با سیل جمعیت وارد سالن شدم.
قربانت برم امام رضا. حتی بازسازی حرمت هم باعث شد که در اولین لحظه دیدن آن ضریح، با تمام وجود اشک بریزم و شفای مریضمان را بخواهم.