یاد خاطرات کودکی شهید عطا الله برزی را برای مادر زنده میکند
هنوز مادر شهید با دیدن فضای قدیمی خانه به یاد بازیها و شیطنتهای پسرش میافتد. به یاد لحظه لحظه بزرگ شدن و قد کشیدن او. هنوز صدای کودکانه او را با جان و دل میشنود. گوشه گوشه این خانه یادآور خاطرات عطا است. برای همین مادرش نمیخواهد کوچکترین تغییری در معماری خانه ایجاد شود.حالا نوههای خانواده برزی در این خانه زندگی میکنند و حیاط محل بازی و شیطنت آنهاست.
آنها به جای شنیدن قصههایی که مادربزرگ در گهواره برای دایی عطا نقل میکرد، حقیقت زندگی دایی عطا را گوش میدهند تا روایت رشادتهای دلاورمردان این مرز و بوم نسل به نسل منتقل شود و برای همیشه در صفحه زرین تاریخ این کشور بماند.خانواده برزی از ساکنان محله کالاد هستند که در دوران قبل از انقلاب و دوران 8 ساله دفاع مقدس به دلیل مجاورت با دانشگاه علم و صنعت و مسجداحمدیه نارمک حضور فعالی در صحنه داشتند.
فرح رفیعی، مادر شهید میگوید: «عطا چهارمین فرزند و بچه آخر خانواده بود. فرزندان آخر جایگاه ویژهای برای پدر و مادر دارند. عطا نه تنها در دوران حیاتش به دلیل خوی و منش پسندیدهاش عزت خاصی در خانواده داشت.»او درباره فعالیتهای پسرش در مسجد محله میگوید: «در مسجد احمدیه نارمک فعالیت زیادی داشت.
در زمینه خطاطی روی پارچه در این مسجد فعالیت میکرد. هر گاه نیاز به نوشتن مطلبی روی پارچه بود، سراغش میآمدند. زمانی که یکی از بچههای محل در جبهه به شهادت میرسید پارچهنوشته او را عطا مینوشت و روی دیوار منزل شهید نصب میکرد.»
پرواز پرستو
زمان جنگ هر روز از یکی از کوچه پسکوچههای این شهر صدای قرآن طنینانداز میشد و همه با شنیدن قرآن متوجه میشدند که دوباره رزمندهای به شهادت رسیده است و همه اهالی در مراسم تشییع حضور مییافتند.مادر شهید با تأکید بر اینکه همه رزمندگان با علم به این موضوع که شاید این راه بازگشتی نداشته باشد به جبهه میرفتند ادامه میدهد:
«خانوادههایی که فرزندانشان در جبهه بودند هر لحظه در انتظار شنیدن خبر مجروحیت و شهادت فرزندشان بودند بخصوص زمانی که در مراسم تشییع پیکر شهدا شرکت میکردند تصور اینکه روزی آنها هم جزو خانوادههای شهید قرار بگیرند خیلی دور از ذهن نبود.» مادر شهید میگوید:
«عطا از مسجد احمدیه اعزام شد. برای گرفتن خبر از حال و احوال او هر روز به مسجد میرفتم. مسئولان مسجد میگفتند: فعلاً نامه نداده و از او خبری نیست. یک شب زنگ در خانه به صدا درآمد. همسرم رفت تا در را باز کند همه آرام نشسته بودند و سکوت فضای خانه را پر کرده بود.
صدای آقایی که میگفت پسرتان مجروح و به بیمارستانی در تهران منتقل شده است شنیده شد. همسرم در حالی که دست و پایش میلرزید وارد اتاق شد. حال پریشان و چهره رنگ پریده او نشان میداد که موضوع جدیتر از خبر مجروحیت عطاست. همین طور هم بود و عطا به شهادت رسیده بود.»
مادر شهید ادامه میدهد: «همسرم عطا را خیلی دوست داشت. زمان جدایی او از پسرش زیاد طولانی نبود و 2 ماه بعد از شهادت عطا از دنیا رفت.» مادر شهید ادامه میدهد: «عطا در پادگان امام حسین ¨ع دورههای رزمی را گذراند. بعد از 2 سال مجاهدت در عملیات بیتالمقدس در سال 61 به شهادت رسید.
در جبهه آرپیجیزن بود. در کنار آن در دفتر فرهنگی پارچهنویسی میکرد.» او با یادآوری خاطرات 27 سال پیش به ویژه دفعه آخری که پسرش میخواست به جبهه برود بیان میکند: «مردمداری یکی از خصلتهای خوب او بود. بار آخری که میخواست به جبهه برود با همه دوستان و اعضای فامیل خداحافظی کرد. دوستانش دورش را گرفته بودند و او با لحن شوخی میگفت: من به خط مقدم میروم تا اوضاع را بررسی کنم اگر شرایط مساعد بود به شما خبر میدهم تا بیایید.»
مونس تنهایی مادر
«وقتی ناراحت بودم کنارم مینشست و میگفت چرا گرفتهای مشکلی برایت پیش آمده، از هر چیزی ناراحتی به من بگو.» مادر شهید این عبارات را بر زبان میآورد. او در حالی که از مهربانی و دلسوزی پسرش میگوید، ادامه میدهد: «امین و نگین حقیقی خواهرزادههای شهید هستند که من برایشان از رشادتها، اخلاق حسنه و از ویژگیهای خوب دایی میگویم تا آنها همه را یاد بگیرند و در زندگی به کار ببرند.
آنها با اینکه سن و سالی ندارند، معنای شهید و شهادت را خوب میدانند و درک کردهاند و در جواب این سؤال که چقدر شهدا را میشناسید میگویند آنها در راه خدا و برای کسب رضای خدا به شهادت رسیدهاند و برای همیشه زنده و نامشان جاویدان است.»
حضور در عرصههای مختلف
شاهیندخت برزی خواهر بزرگتر شهید میگوید: «5 ساله بودم که به کوی کالاد آمدیم. در جریان حوادث قبل از انقلاب با عطا در جلسات مختلفی که در دانشگاه علم و صنعت برگزار میشد شرکت میکردیم. به همراه گروهی از اهالی محل قبل از پیروزی انقلاب و در جریان مبارزات مردمی در آماده کردن وسایل کمکهای اولیه و امداد به مجروحان فعالیت میکردیم.
شهید 7 سال از من کوچکتر و بسیار کوشا و درسخوان بود. بعد از اخذ دیپلم در صدا و سیما استخدام شد.یکی از تأثیرات مهم مساجد در دوران دفاع مقدس ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بود. تشییع شهدا از مساجد شروع میشد و مردم با حضور بستگان و نزدیکان شهدا در مساجد، محفلی روحانی و معنوی را برپا میکردند و با توسل به ائمه معصومین ¨ع و ارواح شهدا برای پیروزی رزمندگان و رسوایی دشمنان اسلام خالصانه دعا میکردند.
همچنین برگزاری مراسم شهدا در مساجد و دعوت از سخنرانان و صاحبنظران از فعالیتهای مهم روحانی و بسیج مساجد به حساب میآمد.»وی با اشاره به ضرورت بازگویی حوادث جنگ و خاطرات شهدا میافزاید: «تشریح فرهنگ ایثار و شهادت و معرفی ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی شهدا تأثیر زیادی در روحیه مردم بویژه جوانان دارد.
بسیاری از ابعاد شخصیتی و اخلاقی رزمندگان پس از شهادت آنان بازگو شده است. حتی نزدیکان رزمندگان بعد از شهادت عزیزانشان متوجه شدند که چه افراد بزرگواری برای شهادت گلچین شدند. شهدا انسان های متواضعی بودند و دوست نداشتند از آنها تعریف و تمجید شود.
با گذشت سالها از شهادتشان وقتی از آنها تعریف میشود همه در حیرت فرو میروند که چگونه آنان با این عمر کوتاه و سن کم به آن درجه از خودگذشتگی نایل آمدند. اما کوتاهی عمر مهم نیست مهم این است که در این چند صباحی که انسان فرصت زندگی دارد چقدر از آن بهرهمند شود.»
همشهری محله - 4