او تحصیلات خود را تا دوره دکترای فلسفه پی گرفت و رساله دکترایش را درباره «جبر و اختیار در آغاز اسلام» گذراند. وی مدت 4 سال به تدریس فلسفه در دانشگاه اشتغال داشت.
وی سپس به مطالعات بیشتری درباره اسلام گرایید و به عنوان یکی از دستیاران اسقف آنگلیکن (وابسته به کلیسای پروتستان انگلیس) در بیتالمقدس به پژوهش پرداخت. مونتگمری وات در سال 1947 به سمت «رئیس بخش مطالعات عربی و اسلامی» در دانشگاه ادینبورگ برگزیده شد و سالها این سمت را حفظ کرد و در اوایل دهه 1980 به بازنشستگی نایل آمد.
نظرها
به اعتقاد مونتگمری وات، اسلام دینی است توحیدی که بر پایه وحی الهی به پیامبر واحد استوار است و به نظر میرسد که قرآن نیز میپذیرد دیگر ادیان [خصوصا یهودیت و مسیحیت] هم بر پایه وحی الهی و بر پیامبر واحد بودند.
به عقیده وات، هر چند قرآن بصراحت از ادیان یهودی و مسیحی سخن میگوید و پیامبرانشان را پیامبران الهی میخواند، در میان مسلمانان سنتی، این عقیده وجود دارد که کتب مقدس (تورات و انجیل) تحریف شدهاند و این عقیده بدون شک به این نظر کمک کرده است که غرب از نظر اخلاقی فاسد است و اینکه تنها اسلام دین حقیقی است و هیچ دین و مذهبی، خارج از اسلام، راستین نیست. مونتگمری وات معتقد است بازگشت به اسلام از ویژگیهای مهم دو دهه اخیر است. این احیا دارای خصلت بنیادگرایی و یا سنتگرایی است.
بنیادگرایی اسلامی با سنتگرایی مسیحیت که اساسا پدیدهای پروتستانی است، شباهت ندارد: «انتگریسم» (نوعی اصطلاح خاص کاتولیکهاست که هرگونه تحول و تکامل را رد میکند، نیز میتواند نظریه کسانی به شمار آید که دولت را به اطاعت از مذهب فرا میخوانند.) یا تمامیتطلبی نزدیکترین اصطلاح زبان فرانسه و کاتولیک رومی به احیای اسلامی است، اما مفهوم آنها باز هم اندکی با هم متفاوت است.
به نظر میرسد یکی از عوامل مهم و نهفته در شالوده احیای اسلامی، رواج این احساس در میان مسلمانان عادی بوده که فکر میکردند هویت اسلامیشان به مخاطره افتاده است. جهت یا بعد مذهبی هم در این احیا سهمی ایفا کرده است. احتمالا بسیاری از مسلمانان عادی از تفصیلات انتقاد دینی مسیحیان بر اسلام آگاهی نداشتند، اما بسیاری از آنان میدانستند که مسیحیان غربی اکثر عقاید اسلامی را رد میکنند.
گذشته از انتقاد مسیحیان نسبت به اسلام، میدانیم بعد از «عصر روشنگری»، رگههای ضدمذهبی در تفکر اروپایی پیدا شد و اسلام را قرون وسطایی، کهنه و فاقد ارزش تلقی کرد. به اعتقاد وات، یکی از جنبههای احیای اسلامی، طرد رسوم معین و پذیرفتهشده از غرب است ؛ نه ربا، نه مشروب و نه لباس غربی برای زنان.
به هر حال، نباید چنین مواردی را اساسا ضدغربی یا ضدمسیحی تلقی کرد، بلکه باید آن را هواخواهی از مسلمانان دانست. مسلمانان در احیای اسلامی، احتمالا از ضمیر ناخودآگاه، اصرار دارند با آنان، از نظر انسانی و مذهبی، چنان رفتار شود که با غربیان و مسیحیان رفتار میشود.
وصول به این خواسته، دشوار است، زیرا مسیحیان فکر میکنند مذهبشان از مذاهب دیگر برتر است (البته مسلمانان نیز به برتری مذهب خود اعتقاد دارند). وی معتقد است، اگر مسلمانان خواهان آنند که نقش فعالی در آینده جهان ایفا کنند - که البته آنها قادر به این کار هستند - باید دیدگاه جدیدی نسبت به دیگر ادیان اتخاذ کنند.
این دیدگاه در خصوص دیگر ادیان، باید همچنین به دیگر جنبههای فرهنگ بشری که مرتبط با دین است نیز گسترش یابد. به نظر وات، بهرغم قوت بنیادگرایی در چارچوب احیای اسلامی، در میان برخی از گروههای مسلمان، علائمی از حرکت به سوی گفتوشنود با سایر ادیان و بالاخص با مسیحیت دیده میشود.
به اعتقاد وی، شاید برخی از مسیحیان احساس کنند، شرکت در گفتگو به معنای سرپیچی از حکم مسیح است که گفته جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید. ای بسا بعضی از مسلمانان نیز چنین احساسی داشته باشند که مبنای درستی ندارد. در تبادلنظر، هر طرف، مذهب دیگری را تصدیق میکند و شرکت در گفتوگو، در واقع اعلام این تصدیق است.
منبع: iid.org.ir
en.wikipedia.org